د- از دختر درخواست اجازه میشود، و بیوه نسبت به خودش اولویت دارد:
ابوهریرهسگوید: رسولخداصفرمود: «بیوه نکاح نمیشود تا درخواست ازدواج از وی نگردد، و دختر نکاح نمیشود تا اجازه ندهد و سکوت او، نشانۀ رضایت اوست». (روایت از شیخین و ترمذی).
و نزد اهل علم عمل بر این حدیث است: «زن بیوه تا امر نکند نکاح نشود». و اگر پدر بدون امر او، او را به عقد کسی درآورد و بدان راضی نباشد، چنین نکاحی از نظر اهل علم باطل و فسخ شده است. اهل علم در تزویج دختران از جانب پدران اختلاف رأی دارند، رأی اکثر علماء کوفه و دیگران بر این است که اگر پدر، دختر بالغۀ خود را بدون اجازه، و رضایت او به عقد کسی درآورد، نکاح فسخ شده و باطل است.
و به نظر بعضی از علماء مدینه: تزویج دختر توسط پدر جایز است اگرچه بدان راضی نباشد، و این، قول مالک بنانس، شافعی، احمد و اسحاق است.
و عبداللهبنعباس بگوید: «رسولخداصفرمود: بیوه زن نسبت به حق خود، از ولی اولیتر است، و از دختر اجازه گرفته میشود و اجازۀ او سکوت او است». (روایت از ابوداود، و ابنماجه و ترمذی).
و بعضی از علماء برای نکاح بدون ولی، به این حدیث استدلال کردهاند.
ولی در واقع این حدیث نمیتواند برای آنان حجت باشد، چون از بیشتر از یک طریق از ابنعباس نقل شده که رسولخداصفرموده: «نکاح بدون ولی صحیح نیست». و معنای حدیث: «بیوه زن نسبت به حق خود از ولی اولیتر است»، به نزد اکثر علماء این است که ولی، نمیتواند بدون رضایت و امر او، او را به عقد کسی درآورد. بنابراین، اگر پدر بدون امر و رضایت او اقدام به تزویج دختر بیوهاش کرد نکاحش باطل است؛ به دلیل حدیث خنساء بنتخذام، که بیوه بود و پدرش او را به عقد کسی درآورده بود، در حالی که ناراضی بود و پیامبرصنکاح او را رد کرد.