۶- رجم زن محصنۀ آبستن از زنا
عمران بنحصینسگوید: زنی از قبیلۀ جریبه به نزد رسولخداصاعتراف به زنا کرد و گفت: من حاملهام، رسولخدا ولی آن زن را فراخواند و به وی فرمود: با زن به نیکی رفتار کند و فرمود: هرگاه وضع حمل نمود مرا باخبر کنید. ولی، امر رسولخدا را امتثال کرد، وقتی که زن را به نزد رسولخداصآوردند فرمود تا لباسهایش را در وی محکم ببندند و آنگاه دستور رجم او را داد و رجم گردید و رسولخداصنماز جنازه بر وی خواند و فرمود: «به حقیقت این زن توبهای کرده اگر میان هفتاد نفر از اهل مدینه تقسیم شود همه را فرا خواهد گرفت، و چه چیزی از این بهتر که نفس خود را در راه خدا بخشیده است» (روایت از مسلم، ابوداود، نسائی و ترمذی).
اجماع بر این است تا وضع حمل نکند رجم نمیگردد.
امام نووی گفته است: حکم، برای تازیانه نیز چنین است تا وضع حمل نکند به وی تازیانه زده نخواهد شد، و همچنین زنی که قصاص بر وی واجب بوده و حامله باشد که در هر دو مورد اجماع بر این است تا وضع حمل نکنند حد، یا قصاص بر آنان اجرا نخواهد شد.
عمرسخواست زن حامله را رجم کند ولی معاذ گفت: «راهی برای این کار ندارید تا وضع حمل ننماید». (روایت از ابنابی شیبه).
در مورد رجم زن حامله بعد از وضع حمل میان علما اختلاف هست:
امام مالک گوید: همین که وضع حمل کرد رجم میگردد و به وی مهلت کفالت فرزندش داده نخواهد شد.
علماء کوفه گفتهاند: تا پیدا کردن کسی که کفالت فرزندش به عهده گیرد رجم نمیگردد. این، قول شافعی، و روایتی دیگر از مالک نیز هست. و شافعی افزوده است: تا شیر او خشک نشود رجم نمیگردد.
بریدهسگوید: «زنی از قبیلۀ غامد گفت: یا رسولالله، مرا پاککن، و گفت که آبستن از زنا است، حضرتصفرمودند: بگذار تا وضع حمل کنی. چون وضع حمل کرد فرمود: او را رجم نمیکنیم و فرزندش را بدون شیردهی رها نمیکنیم، یک نفر بلند شد و عرض کرد: من شیر دادن طفل را به عهده میگیرم ای رسولخدا، آنگاه آن زن رجم گردید». (روایت از مسلم).
و در روایتی دیگر آمده: آنگاه زن به طفلش شیر داد تا از شیر بریده شد و طفل را تحویل یک مسلمان داد و سپس رجم گردید.