باب(۱۵): تیمم جنب
۱۶۶- عَنْ شَقِيقٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا مَعَ عَبْدِ اللَّهِ وَأَبِي مُوسَى ص فَقَالَ أَبُو مُوسَى: يَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أَرَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَجْنَبَ فَلَمْ يَجِدِ الْمَاءَ شَهْرًا، كَيْفَ يَصْنَعُ بِالصَّلاَةِ؟ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ: لاَ يَتَيَمَّمُ وَإِنْ لَمْ يَجِدِ الْمَاءَ شَهْرًا، فَقَالَ أَبُو مُوسَى: فَكَيْفَ بِهَذِهِ الآيَةِ فِي سُورَةِ الْمَائِدَةِ: ﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا﴾[المائدة: ۶] فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ: لَوْ رُخِّصَ لَهُمْ فِي هَذِهِ الآيَةِ لأََوْشَكَ إِذَا بَرَدَ عَلَيْهِمُ الْمَاءُ أَنْ يَتَيَمَّمُوا بِالصَّعِيدِ، فَقَالَ أَبُو مُوسَى لِعَبْدِ اللَّهِ: أَلَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ عَمَّارٍ: بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حَاجَةٍ، فَأَجْنَبْتُ، فَلَمْ أَجِدِ الْمَاءَ، فَتَمَرَّغْتُ فِي الصَّعِيدِ كَمَا تَمَرَّغُ الدَّابَّةُ، ثُمَّ أَتَيْتُ النَّبِيَّ ص فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهُ، فَقَالَ: «إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيكَ أَنْ تَقُولَ بِيَدَيْكَ هَكَذَا»؛ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدَيْهِ الأَرْضَ ضَرْبَةً وَاحِدَةً، ثُمَّ مَسَحَ الشِّمَالَ عَلَى الْيَمِينِ، وَظَاهِرَ كَفَّيْهِ وَوَجْهَهُ؟ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ: أَوَلَمْ تَرَ عُمَرَ لَمْ يَقْنَعْ بِقَوْلِ عَمَّارٍ س. (م/۳۶۸)
ترجمه: شقیق میگوید: من همراه عبدالله و ابو موسی نشسته بودم که ابو موسی گفت: ای ابا عبدالرحمن! (کنیه عبد الله) اگر کسی جنب شد و یک ماه آب نیافت، چگونه نماز بخواند؟ عبدالله گفت: تیمم نکند اگر چه یک ماه هم آب نیافت. ابوموسی گفت: پس آیهی سورهی مائده را چگونه تفسیر میکنی که میگوید: ﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا﴾[المائدة: ۶] «اگر آب نیافتید با خاک پاک، تیمم کنید؟» عبدالله گفت: اگر با استدلال به این آیه، اجازهی تیمم داده شود، به محض اینکه آب سرد شد، مردم تیمم میکنند. ابوموسی گفت: آیا شما حدیث عمار را نشنیدهاید که میگوید: رسول الله ص مرا برای انجام کاری فرستاد. من جنب شدم و آبی نیافتم (تا با آن غسل نمایم). پس مثل حیوان در خاک غلط خوردم. بعد از آن، خدمت نبی اکرم ص رسیدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. آنحضرت ص فرمود: «اگر این کار را با دستهایت انجام میدادی برایت کافی بود». سپس رسول اکرم ص دستهایش را یک بار به زمین زد و دست چپش را روی دست راستش زد و پشت کفهای دست و صورتش را مسح کرد. عبدالله گفت: آیا ندیدی که عمر به قول عمار قانع نشد؟
شرح: جریان بطور مختصر از این قرار است که عمار مدعی بود در حضور عمر س رسول اکرم ص روش تیمم را به عمار آموخته است. اما عمر س این جریان را بخاطر نداشت. به همین سبب، هنگامی که عمار حدیث را نقل کرد، عمر گفت: ای عمار! از الله بترس. ولی هنگامی که عمار اصرار ورزید، عمر س گفت: نولیک ما تولیت. یعنی با مسئولیت خودت، حدیث را نقل کن.