باب (۵۴): راه افتادن از عرفه و نماز خواندن در مزدلفه
٧۱۲- عن كُرَيْبٍ: أَنَّهُ سَأَلَ أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ ب: كَيْفَ صَنَعْتُمْ حِينَ رَدِفْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَشِيَّةَ عَرَفَةَ؟ فَقَالَ: جِئْنَا الشِّعْبَ الَّذِي يُنِيخُ النَّاسُ فِيهِ لِلْمَغْرِبِ، فَأَنَاخَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَاقَتَهُ وَبَالَ وَمَا قَالَ: أَهَرَاقَ الْمَاءَ ـ ثُمَّ دَعَا بِالْوَضُوءِ ـ فَتَوَضَّأَ وُضُوءًا لَيْسَ بِالْبَالِغِ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ الصَّلاَةَ؟ فَقَالَ: «الصَّلاَةُ أَمَامَكَ». فَرَكِبَ حَتَّى جِئْنَا الْمُزْدَلِفَةَ، فَأَقَامَ الْمَغْرِبَ، ثُمَّ أَنَاخَ النَّاسُ فِي مَنَازِلِهِمْ، وَلَمْ يَحُلُّوا حَتَّى أَقَامَ الْعِشَاءَ الآخِرَةَ، فَصَلَّى ثُمَّ حَلُّوا، قُلْتُ: فَكَيْفَ فَعَلْتُمْ حِينَ أَصْبَحْتُمْ؟ قَالَ: رَدِفَهُ الْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ، وَانْطَلَقْتُ أَنَا فِي سُبَّاقِ قُرَيْشٍ عَلَى رِجْلَيَّ. (م/۱۲۸۰)
ترجمه: کریب میگوید: به اسامه بن زید بگفتم: شما غروب روز عرفه، آن هنگامیکه پشت سر رسول الله ص سوار بودی، چکار میکردید؟ گفت: به همان وادی که مردم شترانشان را برای نماز مغرب متوقف میکنند، آمدیم. در آنجا رسول الله ص شترش را خواباند (متوقف نمود) و قضای حاجت (ادرار) نمود. ـ راوی سخنی از ریختن آب، به میان نیاورد ـ سپس پیامبر اکرم ص آب خواست و بطور مختصر، وضو ساخت. من گفتم: یا رسول الله! نماز میخوانیم؟ فرمود: «جلوتر نماز میخوانیم». آنگاه بر شترش سوار شد تا اینکه به مزدلفه آمدیم. در آنجا، نماز مغرب را اقامه نمود. سپس مردم سرجایشان ماندند و حرکت نکردند تا اینکه رسول اکرم ص نماز عشا را اقامه نمود. پس نماز خواند و بعد از آن، بار انداختند. کریب میگوید: پرسیدم: هنگام صبح، چکار کردید؟ گفت: فضل بن عباس پشت سر رسول الله ص سوار شد و من همراه افراد پیادهی قریش، پیاده براه افتادم.