باب (۵): دربارهی شوهری که به همسرش، حق انتخاب عنایت نمود
۸۵۵- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بقَالَ: دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ يَسْتَأْذِنُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَوَجَدَ النَّاسَ جُلُوسًا بِبَابِهِ، لَمْ يُؤْذَنْ لأََِحَدٍ مِنْهُمْ، قَالَ: فَأُذِنَ لأَِبِي بَكْرٍ، فَدَخَلَ، ثُمَّ أَقْبَلَ عُمَرُ فَاسْتَأْذَنَ فَأُذِنَ لَهُ، فَوَجَدَ النَّبِيَّ ص جَالِسًا، حَوْلَهُ نِسَاؤُهُ، وَاجِمًا سَاكِتًا، قَالَ: فَقَالَ: لأََقُولَنَّ شَيْئًا أُضْحِكُ النَّبِيَّ ص، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ رَأَيْتَ بِنْتَ خَارِجَةَ سَأَلَتْنِي النَّفَقَةَ فَقُمْتُ إِلَيْهَا فَوَجَأْتُ عُنُقَهَا، فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص، وَقَالَ: «هُنَّ حَوْلِي كَمَا تَرَى، يَسْأَلْنَنِي النَّفَقَةَ، فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى عَائِشَةَ يَجَأُ عُنُقَهَا، فَقَامَ عُمَرُ إِلَى حَفْصَةَ يَجَأُ عُنُقَهَا، كِلاَهُمَا يَقُولُ: تَسْأَلْنَ رَسُولَ اللَّهِ ص مَا لَيْسَ عِنْدَهُ، فَقُلْنَ: وَاللَّهِ، لاَ نَسْأَلُ رَسُولَ اللَّهِ ص شَيْئًا أَبَدًا لَيْسَ عِنْدَهُ، ثُمَّ اعْتَزَلَهُنَّ شَهْرًا أَوْ تِسْعًا وَعِشْرِينَ، ثُمَّ نَزَلَتْ عَلَيْهِ هَذِهِ الآيَةُ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ﴾حَتَّى بَلَغَ: ﴿لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾[الأحزاب: ۲٩] قَالَ: فَبَدَأَ بِعَائِشَةَ، فَقَالَ: «يَا عَائِشَةُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكِ أَمْرًا أُحِبُّ أَنْ لاَ تَعْجَلِي فِيهِ حَتَّى تَسْتَشِيرِي أَبَوَيْكِ». قَالَتْ: وَمَا هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَتَلاَ عَلَيْهَا الآيَةَ، قَالَتْ: أَفِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَسْتَشِيرُ أَبَوَيَّ؟ بَلْ أَخْتَارُ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الآخِرَةَ، وَأَسْأَلُكَ أَنْ لاَ تُخْبِرَ امْرَأَةً مِنْ نِسَائِكَ بِالَّذِي قُلْتُ، قَالَ: «لاَ تَسْأَلُنِي امْرَأَةٌ مِنْهُن إِلاَّ أَخْبَرْتُهَا، إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْنِي مُعَنِّتًا وَلاَ مُتَعَنِّتًا، وَلَكِنْ بَعَثَنِي مُعَلِّمًا مُيَسِّرًا». (م/۱۴٧۸)
ترجمه: جابر بن عبدالله بمیگوید: ابوبکر س آمد و میخواست برای وارد شدن به خانهی رسول الله ص اجازه بگیرد؛ در آنجا، مردم را دید که کنار دروازهی خانهی پیامبر اکرم ص نشستهاند و به هیچ یک از آنان، اجازهی ورود، داده نشده است.
ابوبکر س اجازه خواست. به او اجازه داده شد. وی هنگام وارد شدن، دید که پیامبر اکرم ص ساکت و اندوهگین نشسته است و همسرانش نیز اطراف او نشستهاند. بعد از آن، عمر س آمد و اجازهی ورود خواست؛ به او نیز اجازهی ورود دادند.
راوی میگوید: عمر س با خود گفت: چیزی میگویم که نبی اکرم ص را بخندانم. لذا عرض کرد: یا رسول الله! اگر دختر خارجه (همسر من) از من نفقه بخواهد و من بلند شوم و یکی به گردنش بزنم شما چه میگویید؟ رسول الله ص خندید و فرمود: «همانگونه که مشاهده میکنی اینها اطراف مرا گرفتهاند و از من نفقه میخواهند».
سپس ابوبکر بهسوی عایشه رفت و با دست به گردنش میزد و عمر برخاست و با دست به گردن حفصه میزد. و هر دوی آنها میگفتند: از رسول الله ص چیزی میخواهید که در توانش نیست؟!!
راوی میگوید: پس از آن، رسول الله ص یک ماه یا بیست و نه روز از همسرانش، کناره گیری نمود. آنگاه این آیات بر او نازل گردید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ﴾تا﴿لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا﴾«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی و زرق و برق دنیا را میخواهید، بیایید تا به شما هدیهای مناسب بدهم و به طرز نیکویی، شما را رها سازم. و اگر الله، پیامبرش و روز آخرت را میخواهید، الله متعال برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی را آماده ساخته است».
راوی میگوید: رسول الله ص با عایشه آغاز نمود و خطاب به ایشان فرمود: «ای عایشه! موضوعی را به تو پیشنهاد میکنم؛ ولی دوست دارم تا با پدر و مادرت، مشورت نکردهای، در تصمیم گیری عجله نکنی».
عایشه ل گفت: یا رسول الله! چه موضوعی؟ پیامبر اکرم ص آیهی فوق را برایش تلاوت نمود. عایشه گفت: یا رسول الله! در مورد شما با پدر و مادرم، مشورت میکنم؟! بلکه، الله، پیامبرش و سرای آخرت را انتخاب مینمایم و از تو میخواهم این سخن مرا به هیچ یک از همسرانت نگویی. رسول اکرم ص فرمود: «هر یک از آنان از من بپرسد، به او خواهم گفت؛ زیرا الله متعال مرا نفرستاده است تا به مردم، ضرری برسانم یا سخت گیری نمایم؛ بلکه مرا به عنوان معلمی فرستاده است که سهل و آسان بگیرم».
۸۵۶- عَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ: مَا أُبَالِي خَيَّرْتُ امْرَأَتِي وَاحِدَةً أَوْ مِائَةً أَوْ أَلْفًا، بَعْدَ أَنْ تَخْتَارَنِي، وَلَقَدْ سَأَلْتُ عَائِشَةَ فَقَالَتْ: قَدْ خَيَّرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَفَكَانَ طَلاَقًا؟ (م/۱۴٧٧)
ترجمه: مسروق میگوید: باکی ندارم که همسرم را یک، صد یا هزار بار، حق انتخاب بدهم البته به شرط اینکه مرا انتخاب کند؛ زیرا در این باره از عایشه ل پرسیدم؛ وی گفت: رسول الله ص به ما حق انتخاب داد. آیا طلاقی محسوب شد؟!!