باب(۱٧): مؤمن نجس نمیشود
۱۶۸- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س أَنَّهُ لَقِيَهُ النَّبِيُّ ص فِي طَرِيقٍ مِنْ طُرُقِ الْمَدِينَةِ وَهُوَ جُنُبٌ، فَانْسَلَّ فَذَهَبَ فَاغْتَسَلَ، فَتَفَقَّدَهُ النَّبِيُّ ص، فَلَمَّا جَاءَهُ قَالَ: أَيْنَ كُنْتَ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ»؟ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقِيتَنِي وَأَنَا جُنُبٌ، فَكَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَكَ حَتَّى أَغْتَسِلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «سُبْحَانَ اللَّهِ، إِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ يَنْجُسُ». (م/۳٧۱)
ترجمه: ابو هریره س میگوید: نبی اکرم ص مرا در یکی از کوچههای مدینه، دید. من چون جنب بودم، خود را عقب کشیدم و از چشم رسول الله ص پنهان کردم. آنحضرت از مردم پرسید که ابو هریره کجاست. سپس بعد از غسل نمودن، خدمت رسول الله ص رسیدم. آنحضرت ص فرمود: «ابوهریره! کجا بودی»؟ عرض کردم: به علت جنابت و عدم طهارت، مجالست با شما را مناسب ندانستم. رسول الله ص فرمود: «سبحان الله! مؤمن که نجس نمیشود».