باب (۵٩): عطا کردن به کسیکه با خشونت، سؤال میکند
۵۶٩- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: كُنْتُ أَمْشِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَعَلَيْهِ رِدَاءٌ نَجْرَانِيٌّ غَلِيظُ الْحَاشِيَةِ، فَأَدْرَكَهُ أَعْرَابِيٌّ فَجَبَذَهُ بِرِدَائِهِ جَبْذَةً شَدِيدَةً، نَظَرْتُ إِلَى صَفْحَةِ عُنُقِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَقَدْ أَثَّرَتْ بِهَا حَاشِيَةُ الرِّدَاءِ، مِنْ شِدَّةِ جَبْذَتِهِ، ثُمَّ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ مُرْ لِي مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي عِنْدَكَ، فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَضَحِكَ، ثُمَّ أَمَرَ لَهُ بِعَطَاءٍ. (م/۱۰۵٧)
ترجمه: انس بن مالک س میگوید: با رسول الله ص قدم میزدم. ایشان چادری نجرانی که دارای حاشیهای ضخیم بود، به تن داشت. مردی بادیه نشین به پیامبر اکرمصرسید و چادرش را به سختی کشید طوریکه من به گردن نبی اکرم ص نگاه کردم و اثر حاشیهی چادر را که بشدت کشیده شده بود، دیدم. سپس آن مرد، گفت: ای محمد! دستور بده تا از مال الله که در اختیار توست، به من هم چیزی بدهند. رسول الله ص به او نگاه کرد و تبسم نمود و دستور داد تا به او هم چیزی بدهند.
۵٧۰- عَنْ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ س أَنَّهُ قَالَ: قَسَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَقْبِيَةً وَلَمْ يُعْطِ مَخْرَمَةَ شَيْئًا، فَقَالَ مَخْرَمَةُ: يَا بُنَيَّ انْطَلِقْ بِنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص، فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ، قَالَ: ادْخُلْ فَادْعُهُ لِي، قَالَ: فَدَعَوْتُهُ لَهُ، فَخَرَجَ إِلَيْهِ وَعَلَيْهِ قَبَاءٌ مِنْهَا فَقَالَ: «خَبَأْتُ هَذَا لَكَ». قَالَ: فَنَظَرَ إِلَيْهِ فَقَالَ: «رَضِيَ مَخْرَمَةُ». (م/۱۰۵۸)
ترجمه: مِسور بن مخرمه س میگوید: رسول الله ص تعدادی قبا تقسیم نمود. اما به مخرمه، چیزی از آنها نداد. مخرمه به من گفت: پسرم! مرا نزد رسول الله ص ببر. مِسور میگوید: با پدرم براه افتادم. (وقتی به منزل رسول الله ص رسیدیم)، پدرم گفت: به داخل خانه برو و رسول الله ص را بگو تا نزد من بیاید. من نیز رفتم و رسول الله ص را صدا کردم. پیامبر اکرم ص در حالی که یکی از همان قباها را پوشیده بود، بیرون تشریف آورد و به پدرم گفت: «این را برای شما گذاشته بودم». مخرمه به آن، نگاه کرد. رسول الله ص فرمود: «مخرمه، راضی شد».