ترجمه صحیح مسلم - جلد اول

فهرست کتاب

باب(۱): چه کسانی باید سوگند بخورند؟

باب(۱): چه کسانی باید سوگند بخورند؟

۱۰۳۴- عَنْ سَهْلِ بْنِ أَبِي حَثْمَةَ، عَنْ رِجَالٍ مِنْ كُبَرَاءِ قَوْمِهِ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَهْلٍ وَمُحَيِّصَةَ خَرَجَا إِلَى خَيْبَرَ، مِنْ جَهْدٍ أَصَابَهُمْ، فَأَتَى مُحَيِّصَةُ فَأَخْبَرَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَهْلٍ قَدْ قُتِلَ وَطُرِحَ فِي عَيْنٍ أَوْ فَقِيرٍ، فَأَتَى يَهُودَ فَقَالَ: أَنْتُمْ وَاللَّهِ قَتَلْتُمُوهُ، قَالُوا: وَاللَّهِ مَا قَتَلْنَاهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ حَتَّى قَدِمَ عَلَى قَوْمِهِ، فَذَكَرَ لَهُمْ ذَلِكَ، ثُمَّ أَقْبَلَ هُوَ وَأَخُوهُ حُوَيِّصَةُ ـ وَهُوَ أَكْبَرُ مِنْهُ ـ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَهْلٍ، فَذَهَبَ مُحَيِّصَةُ لِيَتَكَلَّمَ، وَهُوَ الَّذِي كَانَ بِخَيْبَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لِمُحَيِّصَةَ: «كَبِّرْ ،كَبِّرْ». يُرِيدُ السِّنَّ، فَتَكَلَّمَ حُوَيِّصَةُ، ثُمَّ تَكَلَّمَ مُحَيِّصَةُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِمَّا أَنْ يَدُوا صَاحِبَكُمْ وَإِمَّا أَنْ يُؤْذِنُوا بِحَرْبٍ»؟ فَكَتَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَيْهِمْ فِي ذَلِكَ، فَكَتَبُوا إِنَّا وَاللَّهِ مَا قَتَلْنَاهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِحُوَيِّصَةَ وَمُحَيِّصَةَ وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ: «أَتَحْلِفُونَ وَتَسْتَحِقُّونَ دَمَ صَاحِبِكُمْ»؟ قَالُوا: لاَ، قَالَ: «فَتَحْلِفُ لَكُمْ يَهُودُ»؟ قَالُوا: لَيْسُوا بِمُسْلِمِينَ، فَوَادَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ عِنْدِهِ، فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ ص مِائَةَ نَاقَةٍ حَتَّى أُدْخِلَتْ عَلَيْهِمْ الدَّارَ، فَقَالَ سَهْلٌ: فَلَقَدْ رَكَضَتْنِي مِنْهَا نَاقَةٌ حَمْرَاءُ. (م/۱۶۶٩)

ترجمه: سهل بن ابی حثمه به روایت از جمعی از بزرگان قومش می‌گوید: عبدالله بن سهل و محیّصه از شدت فقر و تنگدستی به خیبر رفتند. سپس محیّصه آمد و اطلاع داد که عبدالله بن سهل را کشته‌اند و در چشمه‌ی آب یا چاهی انداخته‌اند. آنگاه محیّصه نزد یهود رفت و گفت: سوگند به الله که شما او را کشته‌اید. آنان گفتند: سوگند به الله، ما او را نکشته‌ایم. بعد از آن، محیصه آمد تا اینکه به قومش رسید و ماجرا را برای آنان، تعریف کرد. آنگاه محیّصه و برادر بزرگش حویّصه و عبدالرحمن بن سهل نزد نبی اکرم ص رفتند. پس محیّصه که همراه عبدالله بن سهل به خیبر رفته بود، شروع به سخن گفتن نمود. رسول الله ص خطاب به محیّصه فرمود: «بگذار تا بزرگتر از تو سخن بگوید؛ بگذار تا بزرگ‌تر از تو سخن بگوید». پس نخست، حویّصه و بعد از آن، محیّصه صحبت کرد. رسول الله ص فرمود: «یهود باید یا خون بهای دوست شما را بدهند یا اعلان جنگ کنند»؟ آنگاه رسول الله ص نامه‌ای در این باره به آنان نوشت. آنها در پاسخ نوشتند که: سوگند به الله، ما او را نکشته‌ایم. رسول الله ص به حویّصه و محیّصه و عبدالرحمن فرمود: «آیا برای اثبات خون دوستتان سوگند می‌خورید»؟ گفتند: خیر. فرمود: «پس یهود، سوگند می‌خورند». آنان گفتند: آنها مسلمان نیستند. آنگاه رسول الله ص از طرف خودش به آنان، دیه پرداخت نمود؛ صد شتر برای آنان فرستاد و در منزل‌شان به آنها تحویل داد. سهل می‌گوید: یک شتر سرخ از میان آن شتران، مرا لگد زد.