باب(۱۸۸): نماز شب و حکم کسیکه خواب افتاد و یا مریض شد(و نتوانست نماز شب بخواند)
۳٩۰- عَنْ قَتَادَةَ عَنْ زُرَارَةَ: أَنَّ سَعْدَ بْنَ هِشَامِ بْنِ عَامِرٍ أَرَادَ أَنْ يَغْزُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فَقَدِمَ الْمَدِينَةَ فَأَرَادَ أَنْ يَبِيعَ عَقَارًا لَهُ بِهَا، فَيَجْعَلَهُ فِي السِّلاَحِ وَالْكُرَاعِ، وَيُجَاهِدَ الرُّومَ حَتَّى يَمُوتَ، فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِينَةَ لَقِيَ أُنَاسًا مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ، فَنَهَوْهُ عَنْ ذَلِكَ، وَأَخْبَرُوهُ: أَنَّ رَهْطًا سِتَّةً أَرَادُوا ذَلِكَ فِي حَيَاةِ نَبِيِّ اللَّهِ ص، فَنَهَاهُمْ نَبِيُّ اللَّهِ ص وَقَالَ: «أَلَيْسَ لَكُمْ فِيَّ أُسْوَةٌ»؟ فَلَمَّا حَدَّثُوهُ بِذَلِكَ رَاجَعَ امْرَأَتَهُ وَقَدْ كَانَ طَلَّقَهَا، وَأَشْهَدَ عَلَى رَجْعَتِهَا، فَأَتَى ابْنَ عَبَّاسٍ فَسَأَلَهُ عَنْ وِتْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَلاَ أَدُلُّكَ عَلَى أَعْلَمِ أَهْلِ الأَرْضِ بِوِتْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: مَنْ؟ قَالَ: عَائِشَةُ ل، فَأْتِهَا فَاسْأَلْهَا، ثُمَّ ائْتِنِي فَأَخْبِرْنِي بِرَدِّهَا عَلَيْكَ، فَانْطَلَقْتُ إِلَيْهَا، فَأَتَيْتُ عَلَى حَكِيمِ بْنِ أَفْلَحَ، فَاسْتَلْحَقْتُهُ إِلَيْهَا، فَقَالَ: مَا أَنَا بِقَارِبِهَا، لأَِنِّي نَهَيْتُهَا أَنْ تَقُولَ فِي هَاتَيْنِ الشِّيعَتَيْنِ شَيْئًا، فَأَبَتْ فِيهِمَا إِلاَّ مُضِيًّا، قَالَ: فَأَقْسَمْتُ عَلَيْهِ فَجَاءَ، فَانْطَلَقْنَا إِلَى عَائِشَةَ ل فَاسْتَأْذَنَّا عَلَيْهَا، فَأَذِنَتْ لَنَا، فَدَخَلْنَا عَلَيْهَا، فَقَالَتْ: أَحَكِيمٌ؟ فَعَرَفَتْهُ، فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَتْ: مَنْ مَعَكَ؟ قَالَ: سَعْدُ بْنُ هِشَامٍ، قَالَتْ: مَنْ هِشَامٌ؟ قَالَ: ابْنُ عَامِرٍ، فَتَرَحَّمَتْ عَلَيْهِ، وَقَالَتْ خَيْرًا، قَالَ قَتَادَةُ: وَكَانَ أُصِيبَ يَوْمَ أُحُدٍ فَقُلْتُ: يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ أَنْبِئِينِي عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَتْ: أَلَسْتَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَتْ: فَإِنَّ خُلُقَ نَبِيِّ اللَّهِ ص كَانَ الْقُرْآنَ، قَالَ: فَهَمَمْتُ أَنْ أَقُومَ وَلاَ أَسْأَلَ أَحَدًا عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أَمُوتَ، ثُمَّ بَدَا لِي فَقُلْتُ: أَنْبِئِينِي عَنْ قِيَامِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ: أَلَسْتَ تَقْرَأُ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١﴾؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَتْ: فَإِنَّ اللَّهَ ﻷافْتَرَضَ قِيَامَ اللَّيْلِ فِي أَوَّلِ هَذِهِ السُّورَةِ، فَقَامَ نَبِيُّ اللَّهِ ص وَأَصْحَابُهُ حَوْلاً، وَأَمْسَكَ اللَّهُ خَاتِمَتَهَا اثْنَيْ عَشَرَ شَهْرًا فِي السَّمَاءِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ فِي آخِرِ هَذِهِ السُّورَةِ التَّخْفِيفَ، فَصَارَ قِيَامُ اللَّيْلِ تَطَوُّعًا بَعْدَ فَرِيضَةٍ، قَالَ: قُلْتُ: يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ أَنْبِئِينِي عَنْ وِتْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ: كُنَّا نُعِدُّ لَهُ سِوَاكَهُ وَطَهُورَهُ، فَيَبْعَثُهُ اللَّهُ مَا شَاءَ أَنْ يَبْعَثَهُ مِنَ اللَّيْلِ، فَيَتَسَوَّكُ وَيَتَوَضَّأُ وَيُصَلِّي تِسْعَ رَكَعَاتٍ، لاَ يَجْلِسُ فِيهَا إِلاَّ فِي الثَّامِنَةِ، فَيَذْكُرُ اللَّهَ وَيَحْمَدُهُ وَيَدْعُوهُ، ثُمَّ يَنْهَضُ وَلاَ يُسَلِّمُ، ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّ التَّاسِعَةَ، ثُمَّ يَقْعُدُ فَيَذْكُرُ اللَّهَ وَيَحْمَدُهُ وَيَدْعُوهُ، ثُمَّ يُسَلِّمُ تَسْلِيمًا يُسْمِعُنَا، ثُمَّ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ بَعْدَ مَا يُسَلِّمُ وَهُوَ قَاعِدٌ، وَتِلْكَ إِحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً يَا بُنَيَّ، فَلَمَّا سَنَّ نَبِيُّ اللَّهِ ص وَأَخَذَهُ اللَّحْمُ أَوْتَرَ بِسَبْعٍ، وَصَنَعَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ مِثْلَ صَنِيعِهِ الأَوَّلِ، فَتِلْكَ تِسْعٌ يَا بُنَيَّ، وَكَانَ نَبِيُّ اللَّهِ ص إِذَا صَلَّى صَلاَةً أَحَبَّ أَنْ يُدَاوِمَ عَلَيْهَا، وَكَانَ إِذَا غَلَبَهُ نَوْمٌ أَوْ وَجَعٌ عَنْ قِيَامِ اللَّيْلِ صَلَّى مِنَ النَّهَارِ ثِنْتَيْ عَشْرَةَ رَكْعَةً، وَلاَ أَعْلَمُ نَبِيَّ اللَّهِ ص قَرَأَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ فِي لَيْلَةٍ، وَلاَ صَلَّى لَيْلَةً إِلَى الصُّبْحِ، وَلاَ صَامَ شَهْرًا كَامِلاً غَيْرَ رَمَضَانَ، قَالَ: فَانْطَلَقْتُ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ فَحَدَّثْتُهُ بِحَدِيثِهَا، فَقَالَ: صَدَقَتْ، لَوْ كُنْتُ أَقْرَبُهَا أَوْ أَدْخُلُ عَلَيْهَا لأَتَيْتُهَا حَتَّى تُشَافِهَنِي بِه،ِ قَالَ: قُلْتُ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّكَ لاَ تَدْخُلُ عَلَيْهَا مَا حَدَّثْتُكَ حَدِيثَهَا. (م/٧۴۶)
ترجمه: قتاده به روایت از زراره میگوید: سعد بن هشام بن عامر تصمیم گرفت تا در راه الله جهاد کند؛ پس به مدینه آمد و میخواست املاک خود را در آن به فروش برساند و از پول آنها اسلحه و اسب بخرد و تا فرا رسیدن مرگ با رومیها جهاد نماید. اما هنگامیکه وارد مدینه شد، با تعدادی از مردم مدینه ملاقات کرد. آنان او را از این کار، جاوگیری نمودند و گفتند: گروهی شش نفره در حیات نبی اکرم ص میخواستند این کار را انجام دهند؛ اما رسول الله ص آنها را از این کار منع نمود و فرمود: «آیا من برای شما اسوه و الگو نیستم»!؟ هنگامیکه آنان این حدیث را برایش بیان کردند، او که همسرش را طلاق داده بود، رجوع کرد و بر رجوعش گواه گرفت. سپس نزد ابن عباس بآمد و از او دربارهی نماز وتر رسول الله ص پرسید. ابن عباس بگفت: آیا تو را نزد داناترین شخص روی زمین نسبت به نماز وتر نبی اکرم ص معرفی نکنم؟ سعد پرسید: آن شخص کیست؟ ابن عباس گفت: عایشه است؛ نزد او برو و از وی در این باره بپرس. بعد از آن، نزد من بیا و جوابش را برای من نیز بازگو کن.
سعد میگوید: بسوی عایشه ل براه افتادم. در راه، حکیم بن افلح را دیدم و از او خواستم تا همراه من نزد عایشه ل بیاید. او گفت: من نزد عایشه نمیروم؛ زیرا من از ایشان خواستم تا دربارهی این دو گروه (صحابهای که با هم اختلاف داشتند) چیزی نگوید؛ اما او سخنم را نپذیرفت. راوی میگوید: من حکیم را سوگند دادم تا با من بیاید. سرانجام او پذیرفت و ما با هم نزد عایشه ل رفتیم و از وی اجازهی ورود خواستیم. ایشان اجازه داد و ما وارد خانهاش شدیم. عایشه ل که حکیم را شناخت، پرسید: آیا تو حکیم هستی؟ حکیم گفت: بلی. عایشه ل پرسید: همراه شما چه کسی است؟ حکیم گفت: سعد بن هشام. عایشه ل گفت: کدام هشام؟ حکیم گفت: هشام بن عامر. عایشه ل برای هشام دعای رحمت نمود و از او به نیکی سخن گفت. قتاده (راوی حدیث) میگوید: هشام در جنگ احد زخمیشده بود.
سعد میگوید: من گفتم: ای مادر مومنان! از اخلاق رسول الله ص برایم صحبت کن. عایشه ل گفت: آیا تو قرآن تلاوت نمیکنی؟ گفتم: چرا. گفت: قرآن اخلاق رسول الله ص بود. سعد میگوید: خواستم بلند شوم و تا هنگام مرگ از هیچ کس، چیزی نپرسم؛ اما آنچه در جستجویش بودم به فکرم رسید. پس پرسیدم: نماز شب (تهجد) رسول الله ص چگونه بود؟ عایشه ل گفت: آیا شما سورهی مزمل را نمیخوانید؟ گفتم: بله. گفت: الله در اول این سوره، نماز شب (تهجد) را فرض قرار داد. در نتیجه، رسول الله ص و یارانش یک سال، نماز شب (تهجد) خواندند. آنگاه، الله متعال خاتمهی این سوره را دوازده ماه در آسمان نگه داشت تا آنکه سرانجام، در پایان این سوره، تخفیف را نازل فرمود و اینگونه فرضیت نماز شب به نفل تبدیل شد.
راوی میگوید: آنگاه من گفتم: دربارهی وتر رسول الله ص برایم صحبت کن. عایشه ل گفت: ما مسواک و آب وضو برای پیامبر اکرم ص آماده میکردیم.
رسول الله ص در بخشی از شب که الله میخواست، بیدار میشد؛ مسواک میزد؛ وضو میگرفت و نه رکعت نماز میخواند که فقط در رکعت هشتم مینشست و به ذکر و یاد الله میپرداخت، حمد و سپاس میگفت و دعا میکرد و قبل از سلام گفتن، برمیخاست و رکعت نهم را بجا میآورد. سپس مینشست و به ذکر الله مشغول میشد و حمد و سپاس میگفت و دعا میکرد و در پایان، طوری سلام میگفت که صدایش به ما برسد و بعد از سلام گفتن، دو رکعت نماز درحالت نشسته میخواند که مجموع آنها یازده رکعت میشود. ای فرزندم! هنگامیکه رسول الله ص پا به سن گذاشت و مقداری چاق شد، هفت رکعت نماز وتر را به همان روش گذشته میخواند و دو رکعت، نشسته بجا میآورد که مجموع آنها نه رکعت میشد. ای فرزندم! هرگاه رسول الله ص نمازی میخواند، دوست داشت تا برآن مداومت نماید، و اگر خواب میافتاد یا بیمار میشد ونمیتوانست نماز شب (تهجد) بخواند، در روز، دوازده رکعت میخواند. قابل یاد آوری است که من سراغ ندارم پیامبر اکرم ص در یک شب، همهی قران را بخواند یا اینکه یک شب تا صبح نماز بخواند یا اینکه غیر از رمضان، یک ماه را بطور کامل، روزه بگیرد.
سعد میگوید: پس از آن، نزد ابن عباس برفتم و حدیث عایشه ل را برایش بیان کردم. وی گفت: عایشه راست میگوید. اگر من با عایشه صحبت میکردم یا با او ملاقات مینمودم، حتماً نزدش میرفتم تا این حدیث را از زبان خودش بشنوم. من گفتم: اگر میدانستم که تو نزد عایشه نمیروی، حدیثش را برایت بیان نمیکردم.