باب (۲۸): صدقه دادن به مسکین و مسافر
۵۳۴- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، عَنْ النَّبِيِّ ص قَالَ: «بَيْنَا رَجُلٌ بِفَلاَةٍ مِنْ الأَرْضِ، فَسَمِعَ صَوْتًا فِي سَحَابَةٍ: اسْقِ حَدِيقَةَ فُلاَنٍ، فَتَنَحَّى ذَلِكَ السَّحَابُ، فَأَفْرَغَ مَاءَهُ فِي حَرَّةٍ، فَإِذَا شَرْجَةٌ مِنْ تِلْكَ الشِّرَاجِ قَدْ اسْتَوْعَبَتْ ذَلِكَ الْمَاءَ كُلَّهُ، فَتَتَبَّعَ الْمَاءَ، فَإِذَا رَجُلٌ قَائِمٌ فِي حَدِيقَتِهِ يُحَوِّلُ الْمَاءَ بِمِسْحَاتِهِ، فَقَالَ لَهُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا اسْمُكَ؟ قَالَ: فُلاَنٌ لِلاِسْمِ الَّذِي سَمِعَ فِي السَّحَابَةِ، فَقَالَ لَهُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ لِمَ تَسْأَلُنِي عَنْ اسْمِي؟ فَقَالَ: إِنِّي سَمِعْتُ صَوْتًا فِي السَّحَابِ الَّذِي هَذَا مَاؤُهُ يَقُولُ: اسْقِ حَدِيقَةَ فُلاَنٍ، لاِسْمِكَ، فَمَا تَصْنَعُ فِيهَا؟ قَالَ: أَمَّا إِذْ قُلْتَ هَذَا، فَإِنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَا يَخْرُجُ مِنْهَا، فَأَتَصَدَّقُ بِثُلُثِهِ، وَآكُلُ أَنَا وَعِيَالِي ثُلُثًا، وَأَرُدُّ فِيهَا ثُلُثَهُ». و فی روايةٍ: «وَأَجْعَلُ ثُلُثَهُ فِي الْمَسَاكِينِ وَالسَّائِلِينَ وَابْنِ السَّبِيلِ». (م/۲٩۸۴)
ترجمه: ابوهریره س میگوید: نبی اکرم ص فرمود: «روزی، یک شخص در بیابانی بسر میبرد. ناگهان، صدایی از درون ابری به گوشش رسید که میگفت: باغچهی فلانی را آبیاری کن. با شنیدن این صدا، ابر حرکت کرد و در یک زمین سنگلاخ، شروع به باریدن نمود و همهی آب آن در مسیر یک سیلاب، جمع گردید و به حرکت در آمد. آن مرد به دنبال آب، براه افتاد و یک مرد را دید که در باغچهاش ایستاده است و آب را با بیل خودش، جابجا مینماید. مرد اولی به او گفت: ای بندهی الله! نام تو چیست؟ جواب داد: فلانی و افزود: ای بندهی الله! چرا اسم مرا میپرسی؟ آن مرد گفت: یک صدا از ابری که آب آن، اینجا است به گوشم رسید که میگفت: باغچهی فلانی را آبیاری کن و نام تو را ذکر میکرد. تو با این باغچه چکار میکنی؟ آن مرد، جواب داد: هم اکنون که این چیز را گفتی، هنگام محصول دادن، یک سوم آن را صدقه میدهم؛ یک سوم دیگر آنرا من و فرزندانم استفاده میکنیم و باقیماندهی آنرا در خود زمین، هزینه مینمایم».
و در روایتی آمده است که آن مرد گفت: «یک سوم آنرا میان مساکین، سائلان و مسافران، تقسیم مینمایم».