باب(۱۳۵): صحبت کردن در نماز، منسوخ شده است
۳۳۳- عَنْ مُعَاوِيَةَ ابْنِ الْحَكَمِ السُّلَمی س قَالَ: بَيْنَا أَنَا أُصَلِّي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ عَطَسَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ فَقُلْتُ: يَرْحَمُكَ اللَّهُ، فَرَمَانِي الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ، فَقُلْتُ: وَا ثُكْلَ أُمِّيَاهْ، مَا شَأْنُكُمْ تَنْظُرُونَ إِلَيَّ؟ فَجَعَلُوا يَضْرِبُونَ بِأَيْدِيهِمْ عَلَى أَفْخَاذِهِمْ، فَلَمَّا رَأَيْتُهُمْ يُصَمِّتُونَنِي، لَكِنِّي سَكَتُّ، فَلَمَّا صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص فَبِأَبِي هُوَ وَأُمِّي، مَا رَأَيْتُ مُعَلِّمًا قَبْلَهُ وَلاَ بَعْدَهُ أَحْسَنَ تَعْلِيمًا مِنْهُ فَوَاللَّهِ مَا كَهَرَنِي، وَلاَ ضَرَبَنِي، وَلاَ شَتَمَنِي، قَالَ: «إِنَّ هَذِهِ الصَّلاَةَ لاَ يَصْلُحُ فِيهَا شَيْءٌ مِنْ كَلاَمِ النَّاسِ، إِنَّمَا هُوَ التَّسْبِيحُ وَالتَّكْبِيرُ وَقِرَاءَةُ الْقُرْآنِ» أَوْ كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي حَدِيثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِيَّةٍ، وَقَدْ جَاءَ اللَّهُ بِالإِسْلاَمِ، وَإِنَّ مِنَّا رِجَالاً يَأْتُونَ الْكُهَّانَ، قَالَ: «فَلاَ تَأْتِهِمْ» قَالَ: وَمِنَّا رِجَالٌ يَتَطَيَّرُونَ قَالَ: «ذَاكَ شَيْءٌ يَجِدُونَهُ فِي صُدُورِهِمْ فَلاَ يَصُدَّنَّهُمْ» قَالَ ابْنُ الصَّبَّاحِ: «فَلاَ يَصُدَّنَّكُمْ» قَالَ: قُلْتُ وَمِنَّا رِجَالٌ يَخُطُّونَ، قَالَ: «كَانَ نَبِيٌّ مِنَ الأَنْبِيَاءِ يَخُطُّ، فَمَنْ وَافَقَ خَطَّهُ فَذَاكَ» قَالَ: وَكَانَتْ لِي جَارِيَةٌ تَرْعَى غَنَمًا لِي قِبَلَ أُحُدٍ وَالْجَوَّانِيَّةِ، فَاطَّلَعْتُ ذَاتَ يَوْمٍ، فَإِذَا الذِّيبُ قَدْ ذَهَبَ بِشَاةٍ مِنْ غَنَمِهَا، وَأَنَا رَجُلٌ مِنْ بَنِي آدَمَ آسَفُ كَمَا يَأْسَفُونَ، لَكِنِّي صَكَكْتُهَا صَكَّةً، فَأَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص فَعَظَّمَ ذَلِكَ عَلَيَّ، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَفَلاَ أُعْتِقُهَا؟ قَالَ: «ائْتِنِي بِهَا». فَأَتَيْتُهُ بِهَا فَقَالَ لَهَا: «أَيْنَ اللَّهُ»؟ قَالَتْ: فِي السَّمَاءِ، قَالَ: «مَنْ أَنَا»؟ قَالَتْ: أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، قَالَ: «أَعْتِقْهَا فَإِنَّهَا مُؤْمِنَةٌ». (م/۵۳٧)
ترجمه: معاویه بن حکم سلمی س میگوید: همراه رسول الله ص نماز میخواندم که فردی از میان مردم، عطسه زد. من «یرحمک الله» گفتم. پس همهی مردم با تعجب به من نگاه کردند. من گفتم: مادرم به عزایم بنشیند، چرا اینگونه به من نگاه میکنید!؟ مردم شروع به زدن دستهایشان بر روی رانهایشان نمودند. هنگامیکه متوجه شدم مرا به سکوت دعوت مینمایند، سکوت نمودم. وقتی که رسول الله ص سلام داد ـ پدر و مادرم فدایش باد؛ هیچ معلمیدر حسن آموزش نه قبل و نه بعد از ایشان، مانند او ندیدهام ـ نه سرم داد کشید، نه مرا کتک زد و نه بد و بیراه گفت؛ بلکه فرمود: «هیچ یک از سخنان مردم، شایستهی این نماز نیست؛ بلکه نماز، عبارت از تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن است». یا چیزی شبیه این، فرمود. من پرسیدم: یا رسول الله! فاصلهی زیادی با جاهلیت ندارم؛ ولی هم اکنون الله متعال اسلام را به ما عنایت نموده است. تعدادی از مردم ما نزد کاهنان (غیبگویان) میروند؟ رسول الله ص فرمود: «تو نزد کاهنان نرو». گفتم: تعدادی از ما بدفالی میگیرند؟ فرمود: «این چیزی است که آنها در دلهایشان احساس میکنند؛ مبادا بدفالی آنها شما را از انجام عملی باز دارد». (اشاره به این است که فال گرفتن هیچ اعتباری ندارد بلکه شما کارتان را طبق معمول انجام دهید.) من گفتم: بعضی از ما با خط کشیدن روی زمین، همواره فال میگیرند؟ پیامبر اکرم ص فرمود: «یکی از پیامبران با خط کشیدن، فال میگرفت. پس خط کشیدن هر کس با خط کشیدن آن پیامبر، موافق باشد، خوب است (و اگر نه جایز نیست و چون هیچ کس نمیداند که خط کشیدن او موافق با خط کشیدن آن پیامبر است یا نه؛ لذا دربارهی حرمت خط کشیدن و فال گرفتن اتفاق نظر وجود دارد و این کار از ویژگیهای همان پیامبر شمرده میشود).
راوی میگوید: من کنیزی داشتم که گوسفندانم را در اطراف کوه احد و جوانیه میچرانید. روزی خبر شدم که گرگ یکی از گوسفندان را برده است و از آنجایی که من انسان هستم و مانند سایر انسانها خشمگین میشوم، یک سیلی به او زدم. پس ازآن، نزد رسول الله ص آمدم. پیامبر اکرم ص آن را (گناه و اشتباه) خیلی بزرگ بحساب آورد. من گفتم: یا رسول الله! آنرا آزاد نکنم؟ پیامبر اکرم ص فرمود: «او را نزد من بیاور». من او را نزد رسول الله ص بردم. نبی اکرم ص به او فرمود: «الله کجاست»؟ کنیز گفت: «در آسمان است». (یعنی بالا است چنانچه در بعضی روایات آمده است که با انگشتش به طرف بالا اشاره کرد.) رسول الله ص پرسید: «من کیستم»؟کنیز گفت: تو پیامبر الله هستی. رسول الله ص (خطاب به معاویه بن حکم) گفت: «او را آزاد کن؛ زیرا او مؤمن است».
۳۳۴- عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ س قَالَ: كُنَّا نَتَكَلَّمُ فِي الصَّلاَةِ، يُكَلِّمُ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ وَهُوَ إِلَى جَنْبِهِ فِي الصَّلاَةِ، حَتَّى نَزَلَتْ: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ﴾فَأُمِرْنَا بِالسُّكُوتِ، وَنُهِينَا عَنِ الْكَلاَمِ. (م/۵۳٩)
ترجمه: زید بن ارقم س میگوید: ما در ابتدای اسلام، هنگام نماز خواندن، با یکدیگر صحبت میکردیم؛ اما زمانی که این آیه نازل گردید که: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ﴾«و برای الله با فروتنی بایستید»، به ما دستور داده شد تا در نماز، سکوت را رعایت نماییم و از صحبت کردن منع شدیم.