باب (۴): همدردی نمودن و جمع کردن توشهها در صورتی که کم باشند
۱۰۶٧- عَنْ إِيَاسِ بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ أَبيهِ س قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي غَزْوَةٍ، فَأَصَابَنَا جَهْدٌ، حَتَّى هَمَمْنَا أَنْ نَنْحَرَ بَعْضَ ظَهْرِنَا، فَأَمَرَ نَبِيُّ اللَّهِ ص فَجَمَعْنَا مَزَاوِدَنَا، فَبَسَطْنَا لَهُ نِطَعًا، فَاجْتَمَعَ زَادُ الْقَوْمِ عَلَى النِّطَعِ، قَالَ: فَتَطَاوَلْتُ لِأَحْزِرَهُ كَمْ هُوَ؟ فَحَزَرْتُهُ كَرَبْضَةِ الْعَنْزِ، وَنَحْنُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ مِائَةً، قَالَ: فَأَكَلْنَا حَتَّى شَبِعْنَا جَمِيعًا، ثُمَّ حَشَوْنَا جُرُبَنَا، فَقَالَ نَبِيُّ اللَّهِ ص: «فَهَلْ مِنْ وَضُوءٍ». قَالَ: فَجَاءَ رَجُلٌ بِإِدَاوَةٍ لَهُ فِيهَا نُطْفَةٌ، فَأَفْرَغَهَا فِي قَدَحٍ، فَتَوَضَّأْنَا كُلُّنَا نُدَغْفِقُهُ دَغْفَقَةً، أَرْبَعَ عَشْرَةَ مِائَةً، قَالَ: ثُمَّ جَاءَ بَعْدَ ذَلِكَ ثَمَانِيَةٌ، فَقَالُوا: هَلْ مِنْ طَهُورٍ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:«فَرِغَ الْوَضُوءُ». (م/۱٧۲٩)
ترجمه: ایاس بن سلمه میگوید: پدرم گفت: در یکی از غزوات که همراه رسول اللهصبودیم، آنقدر دچار مشکل و گرسنگی شدیم که تصمیم گرفتیم شتران سواریمان را ذبح کنیم. رسول الله ص دستور داد تا خرجینهای غذایمان را جمع کنیم. لذا ما سفرهای چرمی، پهن نمودیم و توشهی همهی مردم، روی آن، جمع شد. من سر کشیدم تا ببینم چقدر هستند؟ آن غذا، مساحتی به اندازهی مساحت خوابیدن یک بز را اشغال کرده بود. قابل یادآوری است که ما هزار و چهارصد نفر بودیم. همهی ما از آن غذا خوردیم و سیر شدیم و خرجینهایمان را نیز پر کردیم. بعد از آن، نبی اکرم ص فرمود: «آیا آبی برای وضو گرفتن، وجود دارد»؟ مردی، مشک کوچکی آورد که اندکی، آب داشت. رسول الله ص آن آب را داخل ظرفی ریخت و همگی ما از آن، وضو گرفتیم و ریخت و پاش نمودیم. بعد از آن، هشت نفر دیگر آمدند و گفتند: آیا آبی برای وضو گرفتن، وجود دارد؟ رسول الله ص فرمود: «آب وضو، تمام شد».