باب (۵۱): دربارهی کسیکه با روزهی نفلی، صبح مینماید، سپس میخورد
۶۳۰- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: دَخَلَ عَلَيَّ النَّبِيُّ ص ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ: «هَلْ عِنْدَكُمْ شَيْءٌ»؟ فَقُلْنَا: لاَ، قَالَ: «فَإِنِّي إِذًا صَائِمٌ» ثُمَّ أَتَانَا يَوْمًا آخَرَ فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ أُهْدِيَ لَنَا حَيْسٌ، فَقَالَ: «أَرِينِيهِ فَلَقَدْ أَصْبَحْتُ صَائِمًا» فَأَكَلَ. (م/۱۱۵۴)
ترجمه: عایشه ل میگوید: روزی، نبی اکرم ص به خانهام آمد و فرمود: «آیا نزد شما چیزی وجود دارد»؟ گفتیم: خیر. فرمود: «پس من روزه هستم». بعد از آن، یک روز دیگر، رسول الله ص نزد ما آمد. ما گفتیم: یا رسول الله! به ما حلوایی (که از خرما، روغن و کشک درست شده) هدیه دادهاند. فرمود: «آنرا به من نشان دهید؛ من صبح خودم را با روزه؛ آغاز نمودم». آنگاه از آن، میل فرمود.