ترجمه صحیح مسلم - جلد اول

فهرست کتاب

باب (۵): درباره‌ی عمل نکردن به نذری که در جهت معصیت الله متعال باشد و همچنین عمل نکردن به نذری که بنده، مالک آن نیست

باب (۵): درباره‌ی عمل نکردن به نذری که در جهت معصیت الله متعال باشد و همچنین عمل نکردن به نذری که بنده، مالک آن نیست

۱۰۰۸- عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ س قَالَ: كَانَتْ ثَقِيفُ حُلَفَاءَ لِبَنِى عُقَيْلٍ، فَأَسَرَتْ ثَقِيفُ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَأَسَرَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص رَجُلاً مِنْ بَنِي عُقَيْلٍ، وَأَصَابُوا مَعَهُ الْعَضْبَاءَ، فَأَتَى عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَهُوَ فِي الْوَثَاقِ، قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، فَأَتَاهُ، فَقَالَ: «مَا شَأْنُكَ»؟ فَقَالَ: بِمَ أَخَذْتَنِي؟ وَبِمَ أَخَذْتَ سَابِقَةَ الْحَاجِّ؟ فَقَالَ، إِعْظَامًا لِذَلِكَ: «أَخَذْتُكَ بِجَرِيرَةِ حُلَفَائِكَ ثَقِيفَ». ثُمَّ انْصَرَفَ عَنْهُ فَنَادَاهُ، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ يَا مُحَمَّدُ، وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَحِيمًا رَقِيقًا، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ: «مَا شَأْنُكَ»؟ قَالَ: إِنِّي مُسْلِمٌ، قَالَ: «لَوْ قُلْتَهَا وَأَنْتَ تَمْلِكُ أَمْرَكَ أَفْلَحْتَ كُلَّ الْفَلاَحِ». ثُمَّ انْصَرَفَ، فَنَادَاهُ، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ يَا مُحَمَّدُ، فَأَتَاهُ فَقَالَ: «مَا شَأْنُكَ»؟ قَالَ: إِنِّي جَائِعٌ فَأَطْعِمْنِي، وَظَمْآنُ فَأَسْقِنِي، قَالَ: «هَذِهِ حَاجَتُكَ». فَفُدِيَ بِالرَّجُلَيْنِ، قَالَ: وَأُسِرَتْ امْرَأَةٌ مِنْ الأَنْصَارِ، وَأُصِيبَتْ الْعَضْبَاءُ، فَكَانَتْ الْمَرْأَةُ فِي الْوَثَاقِ، وَكَانَ الْقَوْمُ يُرِيحُونَ نَعَمَهُمْ بَيْنَ يَدَيْ بُيُوتِهِمْ، فَانْفَلَتَتْ ذَاتَ لَيْلَةٍ مِنْ الْوَثَاقِ فَأَتَتْ الإِبِلَ، فَجَعَلَتْ إِذَا دَنَتْ مِنْ الْبَعِيرِ رَغَا فَتَتْرُكُهُ، حَتَّى تَنْتَهِيَ إِلَى الْعَضْبَاءِ، فَلَمْ تَرْغُ، قَالَ: وَنَاقَةٌ مُنَوَّقَةٌ، فَقَعَدَتْ فِي عَجُزِهَا ثُمَّ زَجَرَتْهَا فَانْطَلَقَتْ، وَنَذِرُوا بِهَا فَطَلَبُوهَا فَأَعْجَزَتْهُمْ، قَالَ: وَنَذَرَتْ لِلَّهِ إِنْ نَجَّاهَا اللَّهُ عَلَيْهَا لَتَنْحَرَنَّهَا، فَلَمَّا قَدِمَتْ الْمَدِينَةَ رَآهَا النَّاسُ، فَقَالُوا: الْعَضْبَاءُ، نَاقَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص، فَقَالَتْ: إِنَّهَا نَذَرَتْ إِنْ نَجَّاهَا اللَّهُ عَلَيْهَا لَتَنْحَرَنَّهَا، فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَذَكَرُوا ذَلِكَ لَهُ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ بِئْسَمَا جَزَتْهَا، نَذَرَتْ لِلَّهِ إِنْ نَجَّاهَا اللَّهُ عَلَيْهَا لَتَنْحَرَنَّهَا، لاَ وَفَاءَ لِنَذْرٍ فِي مَعْصِيَةٍ، وَلاَ فِيمَا لاَ يَمْلِكُ الْعَبْدُ». (م/۱۶۴۱)

ترجمه: عمران بن حصین می‌گوید: قبیله‌ی ثقیف با بنی عقیل هم پیمان بودند. آنها دو نفر از یاران رسول الله ص را به اسارت گرفتند. در عوض، یاران رسول الله ص مردی از قبیله‌ی بنی عقیل را اسیر کردند و همراه وی، غصباء (اسم شتر) را به غنیمت گرفتند. آن مرد در بند بود که رسول الله ص از کنارش می‌گذشت. وی صدا زد: ای محمد. پیامبر اکرم ص نزدش رفت و فرمود: «چه می‌خواهی»؟ آن مرد گفت: چرا مرا اسیر کرده‌ای؟ و چرا شترم را که از همه‌ی حجاج، سبقت می‌گیرد، به غنیمت گرفته‌ای؟ رسول اکرم ص فرمود: «تو را به خاطر جنایتی که هم پیمانان تو؛ قبیله‌ی ثقیف؛ مرتکب شده‌اند، به اسارت گرفته‌ام». سپس برگشت تا برود. دوباره آن مرد، او را صدا زد و گفت: ای محمد! ای محمد. از آنجایی که رسول الله ص مردی مهربان و رقیق القلب بود، برگشت و فرمود: «چه می‌خواهی»؟ گفت: من مسلمان شدم. فرمود: «اگر تو هنگامی‌که به اختیار خودت بودی، این حرف را می‌زدی، به طور کامل، رستگار می‌شدی». سپس برگشت تا برود. بار دیگر، آن مرد، صدا زد و گفت: ای محمد، ای محمد. رسول الله ص برگشت و فرمود: «چه می‌خواهی»؟ گفت: من گرسنه و تشنه هستم؛ به من آب و غذا بدهید. فرمود: «این نیاز توست». (یعنی به او آب و غذا بدهید.) راوی می‌گوید: سرانجام آن مرد، با همان دو نفر، مبادله شد.

همچنین زنی از انصار به اسارت گرفته شدو عضباء (ناقه‌ی رسول الله ص) نیز به تاراج، برده شد. گفتنی است که آن زن در زنجیر بسر می‌برد و اسیر کنندگان وی، شترانشان را جلوی خانه‌های خود برای استراحت، رها می‌کردند. شبی، آن زن از زنجیر رها شد و بسوی شتران رفت. به هر شتری که نزدیک می‌شد، آن شتر، بانگ می‌زد؛ لذا آن را رها می‌کرد تا اینکه به عضباء رسید. عضباء، بانگ نزد. راوی می‌گوید: عضباء، شتری آرام بود. به هر حال آن زن، بالای سرین شتر، نشست و آنرا حرکت داد و به راه افتاد.

آنان، متوجه فرار او شدند؛ لذا بدنبالش حرکت کردند؛ اما نتوانستند به او برسند.

راوی می‌گوید: آن زن، نذر کرده بود که اگر الله متعال او را به وسیله‌ی شتر، نجات دهد، آنرا در راه الله، ذبح نماید. وقتی که وارد مدینه شد و مردم او را دیدند، گفتند: این عضباء ؛ناقه‌ی رسول الله ص؛ می‌باشد. آن زن گفت: من نذر کرده‌ام که اگر الله متعال مرا به وسیله‌ی آن، نجات دهد، آنرا ذبح خواهم نمود. مردم نزد رسول الله ص آمدند و ماجرا را برایش تعریف نمودند. پیامبر اکرم ص فرمود: «سبحان الله، چه پاداش بدی به شتر می‌دهد؛ نذر نموده است که اگر الله متعال او را بوسیله‌ی او، نجات دهد، آنرا ذبح می‌نماید! عمل کردن به نذری که در جهت معصیت باشد و هم‌چنین نذر نمودن چیزی که بنده مالک آن نیست، صحیح نمی‌باشد».