باب(۱٧): شستن منی از لباس
۱۸۸- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شِهَابٍ الْخَوْلاَنِيِّ قَالَ: كُنْتُ نَازِلاً عَلَى عَائِشَةَ ل، فَاحْتَلَمْتُ فِي ثَوْبَيَّ، فَغَمَسْتُهُمَا فِي الْمَاءِ، فَرَأَتْنِي جَارِيَةٌ لِعَائِشَةَ ل فَأَخْبَرَتْهَا، فَبَعَثَتْ إِلَيَّ عَائِشَةُ فَقَالَتْ: مَا حَمَلَكَ عَلَى مَا صَنَعْتَ بِثَوْبَيْكَ؟ قَالَ: قُلْتُ: رَأَيْتُ مَا يَرَى النَّائِمُ فِي مَنَامِهِ، قَالَتْ: هَلْ رَأَيْتَ فِيهِمَا شَيْئًا؟ قُلْتُ: لاَ، قَالَتْ: فَلَوْ رَأَيْتَ شَيْئًا غَسَلْتَهُ، لَقَدْ رَأَيْتُنِي وَإِنِّي لأََحُكُّهُ مِنْ ثَوْبِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَابِسًا بِظُفُرِي. (م/۲٩۰)
ترجمه: عبدالله بن شهاب خولانی میگوید: مهمان عایشه صدیقه ل بودم که در هر دو لباسم (پیراهن و ازار) احتلام شدم. لذا هر دو را در آب گذاشتم. کنیز عایشه ل مرا دید و عایشه را اطلاع داد. عایشه ل شخصی را نزد من فرستاد و گفت: چرا هر دو لباست را در آب گذاشتی؟ گفتم: آنچه را که انسان خواب در خوابش میبیند، من خواب دیدم. گفت: آیا در لباسهایت چیزی دیدی؟ گفتم: نه. گفت: اگر چیزی دیده میشد، آنها را میشستی. من منی خشک را از لباس رسول الله ص با ناخن میمالیدم و پاک میکردم.