باب (۱۰۲): تشویق به سکونت گزیدن در مدینه و تحمل کردن دشواریهایش
٧٧٩- عَنْ أَبِي سَعِيدٍ مَوْلَى الْمَهْرِيِّ: أَنَّهُ جَاءَ أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ س لَيَالِي الْحَرَّةِ، فَاسْتَشَارَهُ فِي الْجَلاَءِ مِنْ الْمَدِينَةِ، وَشَكَا إِلَيْهِ أَسْعَارَهَا وَكَثْرَةَ عِيَالِهِ، وَأَخْبَرَهُ أَنْ لاَ صَبْرَ لَهُ عَلَى جَهْدِ الْمَدِينَةِ وَلأْوَائِهَا، فَقَالَ لَهُ: وَيْحَكَ لاَ آمُرُكَ بِذَلِكَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: «لاَ يَصْبِرُ أَحَدٌ عَلَى لأْوَائِهَا فَيَمُوتَ، إِلاَّ كُنْتُ لَهُ شَفِيعًا ـ أَوْ: شَهِيدًا ـ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، إِذَا كَانَ مُسْلِمًا». (م/۱۳٧۶)
ترجمه: روایت است که ابوسعید مولای مهری در یکی از شبهای حره (فتنهای که در آن، مدینه غارت و چپاول شد) نزد ابوسعید خدری س آمد و از او مشورت خواست تا از مدینه جلای وطن شود و از نرخهای مدینه و کثرت فرزندانش نزد او شکایت کرد و به اطلاع وی رساند که نمیتواند گرسنگی و دشواریهای مدینه را تحمل کند. ابوسعید خدری س به او گفت: وای بر تو، من به تو چنین دستوری نمیدهم؛ زیرا شنیدم که رسول الله ص میفرمود: «هرکس، بر دشواریهای مدینه، صبر کند و بمیرد، من روز قیامت، برایش شفاعت میکنم یا گواهی میدهم؛ البته به شرطی که مسلمان باشد».
٧۸۰- عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَدِمْنَا الْمَدِينَةَ وَهِيَ وَبِيئَةٌ، فَاشْتَكَى أَبُو بَكْرٍ وَاشْتَكَى بِلاَلٌ، فَلَمَّا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص شَكْوَى أَصْحَابِهِ قَالَ: «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيْنَا الْمَدِينَةَ كَمَا حَبَّبْتَ مَكَّةَ أَوْ أَشَدَّ، وَصَحِّحْهَا، وَبَارِكْ لَنَا فِي صَاعِهَا وَمُدِّهَا، وَحَوِّلْ حُمَّاهَا إِلَى الْجُحْفَةِ». (م/۱۳٧۶)
ترجمه: عایشه ل میگوید: ما به مدینه آمدیم. و آن، سرزمینی وبا خیز بود. لذا ابوبکر و بلال، بیمار شدند. هنگامیکه رسول الله ص بیماری یارانش را مشاهده نمود، فرمود: «بار الها! محبت مدینه را مانند مکه یا بیشتر از آن، در دلهای ما جای بده و صحت و سلامت را به آن بازگردان و به صاع و مد ما (واحدهای وزن) برکت عنایت فرما و تب مدینه را به جُحفه منتقل کن».