ترجمه صحیح مسلم - جلد اول

فهرست کتاب

باب (۵): درباره‌ی‌ به سوگ نشستن زن برای میت و سرمه نکردن در دوران عده

باب (۵): درباره‌ی‌ به سوگ نشستن زن برای میت و سرمه نکردن در دوران عده

۸۶۳- عَنْ حُمَيْدِ بْنِ نَافِعٍ، عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ أَبِي سَلَمَةَ ل أَنَّهَا أَخْبَرَتْهُ هَذِهِ الأَحَادِيثَ الثَّلاَثَةَ، قَالَ: قَالَتْ زَيْنَبُ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ حَبِيبَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ ص حِينَ تُوُفِّيَ أَبُوهَا أَبُو سُفْيَانَ، فَدَعَتْ أُمُّ حَبِيبَةَ بِطِيبٍ فِيهِ صُفْرَةٌ، خَلُوقٌ أَوْ غَيْرُهُ، فَدَهَنَتْ مِنْهُ جَارِيَةً، ثُمَّ مَسَّتْ بِعَارِضَيْهَا، ثُمَّ قَالَتْ: وَاللَّهِ، مَا لِي بِالطِّيبِ مِنْ حَاجَةٍ، غَيْرَ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ: «لاَ يَحِلُّ لاِمْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ، تُحِدُّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ، إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ، أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا».(م/۱۴۸۶)
قَالَتْ زَيْنَبُ ل: ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَى زَيْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ حِينَ تُوُفِّيَ أَخُوهَا، فَدَعَتْ بِطِيبٍ فَمَسَّتْ مِنْهُ، ثُمَّ قَالَتْ وَاللَّهِ مَا لِي بِالطِّيبِ مِنْ حَاجَةٍ، غَيْرَ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ، «لاَ يَحِلُّ لاِمْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ تُحِدُّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ، إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا». (م/۱۴۸٧)
قَالَتْ زَيْنَبُ سَمِعْتُ أُمی‌ أُمَّ سَلَمَةَ ل تَقُولُ: جَاءَتْ امْرَأَةٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ ابْنَتِي تُوُفِّيَ عَنْهَا زَوْجُهَا، وَقَدْ اشْتَكَتْ عَيْنُهَا، أَفَنَكْحُلُهَا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ
ص: «لاَ»، مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاَثًا، كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ: «لاَ»، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّمَا هِيَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَعَشْرٌ، وَقَدْ كَانَتْ إِحْدَاكُنَّ فِي الْجَاهِلِيَّةِ تَرْمی‌بِالْبَعْرَةِ عَلَى رَأْسِ الْحَوْلِ».(م/۱۴۸۸)
قَالَ حُمَيْدٌ: فقُلْتُ لِزَيْنَبَ ل: وَمَا تَرْمی‌بِالْبَعْرَةِ عَلَى رَأْسِ الْحَوْلِ؟ فَقَالَتْ زَيْنَبُ: كَانَتْ الْمَرْأَةُ، إِذَا تُوُفِّيَ عَنْهَا زَوْجُهَا، دَخَلَتْ حِفْشًا، وَلَبِسَتْ شَرَّ ثِيَابِهَا، وَلَمْ تَمَسَّ طِيبًا وَلاَ شَيْئًا، حَتَّى تَمُرَّ بِهَا سَنَةٌ، ثُمَّ تُؤْتَى بِدَابَّةٍ ـ حِمَارٍ أَوْ شَاةٍ أَوْ طَيْرٍ - فَتَفْتَضُّ بِهِ، فَقَلَّمَا تَفْتَضُّ بِشَيْءٍ إِلاَّ مَاتَ، ثُمَّ تَخْرُجُ فَتُعْطَى بَعْرَةً فَتَرْمی‌بِهَا، ثُمَّ تُرَاجِعُ، بَعْدُ، مَا شَاءَتْ مِنْ طِيبٍ أَوْ غَيْرِهِ.
(م/۱۴۸٩)

ترجمه: حمید بن نافع می‌گوید: زینب دختر ابو سلمه سه حدیث ذیل را برای من بیان کرد: او گفت: من زمانی نزد ام حبیبه همسر گرامی ‌نبی اکرم ص رفتم که پدرش ابوسفیان فوت کرده بود. ام حبیبه ل عطری زرد رنگ که از زعفران یا چیزی دیگر، درست شده بود، طلب نمود و دختر بچه‌ای را خوشبویی زد. آنگاه مقداری از آن را به گونه‌هایش مالید و گفت: سوگند به الله که من نیازی به خوشبویی ندارم؛ ولی از رسول الله ص شنیدم که بالای منبر می‌فرمود: «برای زنی که به الله متعال و روز قیامت، ایمان دارد، حلال نیست که برای هیچ میتی، بیشتر از سه شب، به سوگ بنشیند مگر برای شوهرش که چهار ماه و ده شب، به سوگ بنشیند».

او گفت: همچنین هنگامی‌نزد زینب دختر جحش رفتم که برادرش، فوت کرده بود. او نیز خوشبویی، درخواست نمود و مقداری از آن را استعمال نمود و گفت: سوگند به الله که من به خوشبویی، نیازی ندارم. ولی شنیدم که رسول الله ص بالای منبر می‌فرمود: «برای زنی که به الله متعال و روز قیامت، ایمان دارد، حلال نیست که برای هیچ میتی بیشتر از سه شب به سوگ بنشیند مگر برای شوهرش که چهارماه و ده شب به سوگ بنشیند».

همچنین زینب گفت: از مادرم ام سلمه ل شنیدم که می‌گفت: زنی نزد رسول الله ص آمد و گفت: یا رسول الله! شوهرِ دخترم فوت نموده است و چشمان دخترم، درد می‌کنند؛ آیا می‌توانیم چشمانش را سرمه بکشیم؟ رسول الله ص دو یا سه بار فرمود: «خیر». سپس فرمود: «دوران عده فقط چهار ماه و ده شب می‌باشد در حالی که در دوران جاهلیت، شما سرگین را بعد از یک سال کامل (به نشانه‌ی‌ تمام شدن دوران عده) پرتاب می‌کردید». حمید بن نافع (راوی حدیث از زینب) می‌گوید: به زینب گفتم: هدف از پرتاب کردن سرگین بعد از یک سال چیست؟ وی گفت: هر گاه (در دوران جاهلیت) شوهر زنی فوت می‌کرد، آن زن، وارد یک خانه‌ی بسیار کوچک و محقر می‌شد، بدترین لباس‌هایش را می‌پوشید و از استعمال هر گونه خوشبویی یا چیز دیگر، خودداری می‌نمود. و اینگونه زندگی‌اش را سپری می‌نمود تا یک سال، بگذرد. آنگاه، حیوانی از قبیل الاغ، گوسفند یا پرنده‌ای می‌آوردند و آن زن بدنش را با پوست، پشم یا پر آن، تمیز می‌کرد. و کمتر اتفاق می‌افتاد که زن، خودش را با آن، تمیز کند و آن حیوان نمیرد. پس از آن، از خانه بیرون می‌رفت. آنگاه سرگینی به دستش می‌دادند تا (با عبور یک سگ) آنرا بسوی آن، پرتاب کند. بعد از آن می‌توانست خوشبویی و سایر لوازم آرایشی را استعمال کند.