باب (۱٧): فروختن یک برده در برابر دو برده
٩۲٧- عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: جَاءَ عَبْدٌ فَبَايَعَ النَّبِيَّ ص عَلَى الْهِجْرَةِ، وَلَمْ يَشْعُرْ أَنَّهُ عَبْدٌ، فَجَاءَ سَيِّدُهُ يُرِيدُهُ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص: «بِعْنِيهِ». فَاشْتَرَاهُ بِعَبْدَيْنِ أَسْوَدَيْنِ، ثُمَّ لَمْ يُبَايِعْ أَحَدًا بَعْدُ، حَتَّى يَسْأَلَهُ أَعَبْدٌ هُوَ»؟ (م/۱۶۰۲)
ترجمه: جابر س میگوید: بردهای آمد و با نبی اکرم ص بر هجرت، بیعت کرد. سپس صاحبش بدنبال او آمد. نبی اکرم ص فرمود: «او را به من بفروش». آنگاه پیامبر اکرم ص او را در برابر دو بردهی سیاه خرید. بعد از آن، تا زمانی که از برده نبودن کسی مطمئن نمیشد، با او بیعت نمینمود.