باب (۱): دربارهی مردی که زنش را همره مرد دیگری ببیند
۸۶۵- عن سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِيَّ: أَخْبَرَهُ أَنَّ عُوَيْمِرًا الْعَجْلاَنِيَّ جَاءَ إِلَى عَاصِمِ بْنِ عَدِيٍّ الأَنْصَارِيِّ فَقَالَ لَهُ: أَرَأَيْتَ يَا عَاصِمُ لَوْ أَنَّ رَجُلاً وَجَدَ مَعَ امْرَأَتِهِ رَجُلاً، أَيَقْتُلُهُ فَتَقْتُلُونَهُ؟ أَمْ كَيْفَ يَفْعَلُ؟ فَسَلْ لِي عَنْ ذَلِكَ يَا عَاصِمُ رَسُولَ اللَّهِ ص، فَسَأَلَ عَاصِمٌ رَسُولَ اللَّهِ ص، فَكَرِهَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسَائِلَ وَعَابَهَا، حَتَّى كَبُرَ عَلَى عَاصِمٍ مَا سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص، فَلَمَّا رَجَعَ عَاصِمٌ إِلَى أَهْلِهِ جَاءَهُ عُوَيْمِرٌ فَقَالَ: يَا عَاصِمُ مَاذَا قَالَ لَكَ رَسُولُ اللَّهِ ص؟ قَالَ عَاصِمٌ لِعُوَيْمِرٍ: لَمْ تَأْتِنِي بِخَيْرٍ، قَدْ كَرِهَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْأَلَةَ الَّتِي سَأَلْتُهُ عَنْهَا، قَالَ عُوَيْمِرٌ: وَاللَّهِ، لاَ أَنْتَهِي حَتَّى أَسْأَلَهُ عَنْهَا، فَأَقْبَلَ عُوَيْمِرٌ حَتَّى أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص وَسَطَ النَّاسِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَيْتَ رَجُلاً وَجَدَ مَعَ امْرَأَتِهِ رَجُلاً، أَيَقْتُلُهُ فَتَقْتُلُونَهُ؟ أَمْ كَيْفَ يَفْعَلُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «قَدْ نَزَلَ فِيكَ وَفِي صَاحِبَتِكَ، فَاذْهَبْ فَأْتِ بِهَا». قَالَ سَهْلٌ: فَتَلاَعَنَا، وَأَنَا مَعَ النَّاسِ، عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص، فَلَمَّا فَرَغَا قَالَ عُوَيْمِرٌ: كَذَبْتُ عَلَيْهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنْ أَمْسَكْتُهَا، فَطَلَّقَهَا ثَلاَثًا، قَبْلَ أَنْ يَأْمُرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص، قَالَ ابْنُ شِهَابٍ: فَكَانَتْ سُنَّةَ الْمُتَلاَعِنَيْنِ. (م/۱۴٩۲)
ترجمه: سهل بن سعد ساعدی س میگوید: عویمر عجلانی نزد عاصم بن عدی انصاری آمد و گفت: ای عاصم! نظر شما در مورد مردی که زنش را با مردی دیگر ببیند، چیست؟ آیا آن مرد را بکشد؟ که در این صورت، شما او را خواهید کشت. پس چه کار کند؟ از رسول الله ص در این مورد برایم بپرس. عاصم از نبی اکرم ص در این باره پرسید. پیامبر اکرم ص سؤال او را ناپسند و عیب دانست. تا جایی که سخنان رسول اکرم ص برای عاصم، دشوار آمد. وقتی که عاصم به خانهاش برگشت، عویمر نزد او آمد وگفت: رسول الله ص به تو چه پاسخی داد؟ عاصم گفت: تو برای من خیری به ارمغان نیاوردی؛ همانا رسول الله ص این سؤال را ناپسند دانست. عویمر گفت: سوگند به الله، تا در این باره از رسول الله ص نپرسم، از پای نمینشینم. آنگاه، نزد نبی اکرم ص که در میان جمعی از مردم بود، آمد و گفت: یا رسول الله! مردی با زنش، مرد دیگری را دید؛ آیا آن مرد را به قتل برساند؟ در این صورت، شما او را به قتل میرسانید. پس چه کار کند؟ رسول الله ص فرمود: «الله در مورد تو و همسرت، وحی نازل کرد؛ برو او را همراه خود بیاور».
سهل میگوید: همراه گروهی از مردم نزد رسول الله ص بودم که آن دو ملاعنه [۴۲]کردند. بعد از تمام شدن ملاعنه، عویمر گفت: یا رسول الله! اگر به زندگی با او ادامه دهم، دروغ گو بودن من به اثبات میرسد. پس او را قبل از اینکه رسول الله ص دستور دهد، سه طلاق داد.
ابن شهاب میگوید: این روش، سنتی شد برای زن و شوهری که بعد از آن، ملاعنه نمایند.
۸۶۶- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: قَالَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ س: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَوْ وَجَدْتُ مَعَ أَهْلِي رَجُلاً، لَمْ أَمَسَّهُ حَتَّى آتِيَ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «نَعَمْ». قَالَ: كَلاَّ، وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ، إِنْ كُنْتُ لَأُعَاجِلُهُ بِالسَّيْفِ قَبْلَ ذَلِكَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اسْمَعُوا إِلَى مَا يَقُولُ سَيِّدُكُمْ، إِنَّهُ لَغَيُورٌ، وَأَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ، وَاللَّهُ أَغْيَرُ مِنِّي». (م/۱۴٩۸)
ترجمه: ابوهریره س میگوید: سعد بن عباده س عرض کرد: یا رسول الله! اگر با همسرم مردی (بیگانه) را دیدم، تا چهار گواه نیاوردهام بااو کاری نداشته باشم؟! رسول الله ص فرمود: «بلی». سعد گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق، فرستاده است، قبل از آن، با شمشیر به حسابش میرسم. رسول الله ص فرمود: «به سخنان سردارتان گوش کنید؛ او مرد با غیرتی است و بدانید که غیرت من از غیرت او بیشتر است و غیرت الله از غیرت من بیشتر است».
۸۶٧- عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ س قَالَ: سُئِلْتُ عَنْ الْمُتَلاَعِنَيْنِ فِي إِمْرَةِ مُصْعَبٍ، أَيُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا؟ قَالَ: فَمَا دَرَيْتُ مَا أَقُولُ، فَمَضَيْتُ إِلَى مَنْزِلِ ابْنِ عُمَرَ بِمَكَّةَ، فَقُلْتُ لِلْغُلاَمِ: اسْتَأْذِنْ لِي، قَالَ: إِنَّهُ قَائِلٌ، فَسَمِعَ صَوْتِي، قَالَ :ابْنُ جُبَيْرٍ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: ادْخُلْ، فَوَاللَّهِ، مَا جَاءَ بِكَ، هَذِهِ السَّاعَةَ، إِلاَّ حَاجَةٌ، فَدَخَلْتُ، فَإِذَا هُوَ مُفْتَرِشٌ بَرْذَعَةً، مُتَوَسِّدٌ وِسَادَةً حَشْوُهَا لِيفٌ، قُلْتُ: أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُتَلاَعِنَانِ، أَيُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا؟ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ، نَعَمْ، إِنَّ أَوَّلَ مَنْ سَأَلَ عَنْ ذَلِكَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَنٍ، قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَيْتَ أَنْ لَوْ وَجَدَ أَحَدُنَا امْرَأَتَهُ عَلَى فَاحِشَةٍ، كَيْفَ يَصْنَعُ؟ إِنْ تَكَلَّمَ تَكَلَّمَ بِأَمْرٍ عَظِيمٍ، وَإِنْ سَكَتَ سَكَتَ عَلَى مِثْلِ ذَلِكَ، قَالَ: فَسَكَتَ النَّبِيُّ ص فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ أَتَاهُ فَقَالَ: إِنَّ الَّذِي سَأَلْتُكَ عَنْهُ قَدْ ابْتُلِيتُ بِهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ ﻷهَؤُلاَءِ الآيَاتِ فِي سُورَةِ النُّورِ: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ﴾[النور: ۶] فَتَلاَهُنَّ عَلَيْهِ وَوَعَظَهُ وَذَكَّرَهُ، وَأَخْبَرَهُ أَنَّ عَذَابَ الدُّنْيَا أَهْوَنُ مِنْ عَذَابِ الآخِرَةِ، قَالَ: لاَ، وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مَا كَذَبْتُ عَلَيْهَا، ثُمَّ دَعَاهَا فَوَعَظَهَا وَذَكَّرَهَا وَأَخْبَرَهَا أَنَّ عَذَابَ الدُّنْيَا أَهْوَنُ مِنْ عَذَابِ الآخِرَةِ، قَالَتْ: لاَ، وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ إِنَّهُ لَكَاذِبٌ، فَبَدَأَ بِالرَّجُلِ فَشَهِدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنْ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنْ الْكَاذِبِينَ، ثُمَّ ثَنَّى بِالْمَرْأَةِ فَشَهِدَتْ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنْ الْكَاذِبِينَ، وَالْخَامِسَةُ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنْ الصَّادِقِينَ، ثُمَّ فَرَّقَ بَيْنَهُمَا. (م/۱۴٩۳)
ترجمه: سعید بن جبیر میگوید: در دوران امارت مصعب از من دربارهی حکم دو نفری که با یکدیگر ملاعنه میکنند، پرسیدند و گفتند: آیا باید از یکدیگر، جدا شوند؟ من ندانستم که چه جوابی به آنها بدهم؛ به همین خاطر به منزل ابن عمر بدر مکه رفتم و به پسر بچهای که در آنجا بود، گفتم: برایم اجازهی ورود بگیر. او گفت: عبدالله بن عمر خوابیده است. ابن عمر صدایم را شنید و گفت: ابن جبیر هستی؟ گفتم: بلی. گفت: بیا داخل؛ سوگند به الله که در این لحظه، نیازی تو را به اینجا کشانده است.
سعید میگوید: به هر حال، من وارد خانه شدم و ابن عمر را دیدم که بر پالان شتری نشسته و بر بالشی که محتوایش برگ درخت خرما، میباشد، تکیه داده است. گفتم: ای ابو عبدالرحمن! زن و شوهری که با یکدیگر، لعان میکنند، باید جدا شوند؟ گفت: سبحان الله، بله؛ نخستین کسی که در این باره پرسید، فلانی فرزند فلانی بود؛ او گفت: یا رسول الله! اگر کسی همسرش را در حال ارتکاب عمل زنا دید، چکار کند؟ اگر حرف بزند، دربارهی امر بزرگی، سخن گفته است. و اگر سکوت کند، باز هم بر کار بزرگی سکوت نموده است. نبی اکرم ص سکوت نمود و به او پاسخی نداد.
پس از مدتی، آن مرد دوباره نزد رسول الله ص آمد و عرض کرد: مسئلهای که در مورد آن از شما پرسیدم، خودم به آن، مبتلا شدهام.
اینجا بود که الله متعال این آیات سورهی نور را نازل فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ﴾[النور: ۶] یعنی کسانی که همسرانشان را متهم به زنا میکنند...
آنگاه، پیامبر اکرم ص این آیات را بر آن مرد، تلاوت نمود و او را نصیحت کرد و یادآوری نمود که عذاب دنیا از عذاب آخرت، آسانتر است. آن مرد گفت: نه، سوگند به ذاتی که تو را به حق، مبعوث نموده است، دروغ نمیگویم.
سپس رسول الله ص همسر آن مرد را فرا خواند و او را نیز نصیحت کرد و از عذاب الهی برایش، صحبت نمود.
آنگاه پیامبر اکرم ص لعان را با آن مرد، آغاز نمود؛ لذا آن مرد، چهار بار، الله را گواه گرفت که در سخنانش، صادق است، و پنجمین بار گفت: نفرین الله بر من باد اگر دروغ میگویم. سپس، نوبت زن رسید؛ او نیز چهار بار، الله را گواه گرفت که شوهرش، دروغ میگوید و پنجمین بار گفت: خشم الله بر من باد اگر شوهرم راست میگوید. آنگاه، رسول الله ص آنها را از یکدیگر، جدا ساخت.
۸۶۸- عَنْ ابْنِ عُمَرَ بقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْمُتَلاَعِنَيْنِ: «حِسَابُكُمَا عَلَى اللَّهِ، أَحَدُكُمَا كَاذِبٌ، لا سَبِيلَ لَكَ عَلَيْهَا». قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَالِي؟ قَالَ: «لاَ مَالَ لَكَ، إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ عَلَيْهَا فَهُوَ بِمَا اسْتَحْلَلْتَ مِنْ فَرْجِهَا، وَإِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ عَلَيْهَا فَذَاكَ أَبْعَدُ لَكَ مِنْهَا». (م/۱۴٩۳)
ترجمه: ابن عمر ب میگوید: نبی اکرم ص به دو نفری که با یکدیگر لعان کردند، فرمود: «حساب شما با الله است؛ حتما یکی از شما دروغ میگوید. تو (ای شوهر) بعد از این، هیچ حقی بر این زن نداری». مرد گفت: یا رسول الله! تکلیف مالم (که به عنوان مهریه پرداخت نمودهام) چه میشود؟ فرمود: «چیزی به تو نمیرسد؛ زیرا اگر تو در مورد او راست گفتهای، مالت در مقابل همبستر شدن، از آنِ اوست. و اگر دروغ گفتهای، به طریق اولی، چیزی به تو نمیرسد».
۸۶٩- عَنْ ابْنِ عُمَرَ ب: أَنَّ رَجُلاً لاَعَنَ امْرَأَتَهُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص، فَفَرَّقَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْنَهُمَا وَأَلْحَقَ الْوَلَدَ بِأُمِّهِ. (م/۱۴٩۴)
ترجمه: ابن عمر بمیگوید: مردی در زمان رسول الله ص با همسرش، ملاعنه کرد. پیامبر اکرم ص آنان را از یکدیگر، جدا ساخت و فرزند را به مادرش، ملحق نمود.
۸٧۰- عَنْ مُحَمَّدٍ ـ هو ابنُ سيرينَ ـ قَالَ: سَأَلْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ س ، وَأَنَا أُرَى أَنَّ عِنْدَهُ مِنْهُ عِلْمًا، فَقَالَ: إِنَّ هِلاَلَ بْنَ أُمَيَّةَ قَذَفَ امْرَأَتَهُ بِشَرِيكِ ابْنِ سَحْمَاءَ، وَكَانَ أَخَا الْبَرَاءِ بْنِ مَالِكٍ لأُِمِّهِ، وَكَانَ أَوَّلَ رَجُلٍ لاَعَنَ فِي الإِسْلاَمِ، قَالَ: فَلاَعَنَهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَبْصِرُوهَا، فَإِنْ جَاءَتْ بِهِ أَبْيَضَ سَبِطًا قَضِيءَ الْعَيْنَيْنِ فَهُوَ لِهِلاَلِ بْنِ أُمَيَّةَ، وَإِنْ جَاءَتْ بِهِ أَكْحَلَ جَعْدًا حَمْشَ السَّاقَيْنِ فَهُوَ لِشَرِيكِ ابْنِ سَحْمَاءَ». قَالَ: فَأُنْبِئْتُ أَنَّهَا جَاءَتْ بِهِ أَكْحَلَ جَعْدًا حَمْشَ السَّاقَيْنِ. (م/۱۴٩۶)
ترجمه: محمد بن سیرین میگوید: از انس بن مالک س در مورد لعان که میدانستم در این باره، شناخت دارد، پرسیدم. او گفت: هلال بن امیه همسرش را متهم کرد که با شریک بن سحماء برادر ناتنی (از طرف مادر فقط) براء بن مالک مرتکب زنا شده است. قابل یادآوری است که او نخستین مردی است که در اسلام، با همسرش، ملاعنه کرد. رسول الله ص فرمود: «ببینید اگر این زن، فرزندی سفید، دارای موهای نرم و فروهشته و چشمان قرمز، به دنیا آورد، پس از آنِ هلال بن امیه است. و اگر فرزندی دارای چشمان سیاه، موهای پیچان و مجعد و ساقهای باریک، به دنیا آورد، از آنِ شریک بن سحماء است».
انس بن مالک میگوید: سپس مرا اطلاع دادند که: آن زن، فرزندی دارای چشمان سیاه، موهای پیچان و مجعد و ساقهای باریک به دنیا آورده است.
[۴۲] یعنی یکدیگر را لعنت کردند که تفصیل آن در حدیث شمارهی (۸۶٧) خواهد آمد.