ترجمه صحیح مسلم - جلد اول

فهرست کتاب

باب (۴): منع کردن از شفاعت در حدود

باب (۴): منع کردن از شفاعت در حدود

۱۰۴۶- عَنْ عَائِشَةَ ل زَوْجِ النَّبِيِّ ص: أَنَّ قُرَيْشًا أَهَمَّهُمْ شَأْنُ الْمَرْأَةِ الَّتِي سَرَقَتْ فِي عَهْدِ النَّبِيِّ ص فِي غَزْوَةِ الْفَتْحِ، فَقَالُوا: مَنْ يُكَلِّمُ فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ ص؟ فَقَالُوا: وَمَنْ يَجْتَرِئُ عَلَيْهِ إِلاَّ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ، حِبُّ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ فَأُتِيَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِص، فَكَلَّمَهُ فِيهَا أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ، فَتَلَوَّنَ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ: «أَتَشْفَعُ فِي حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ»؟ فَقَالَ لَهُ أُسَامَةُ: اسْتَغْفِرْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَلَمَّا كَانَ الْعَشِيُّ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاخْتَطَبَ فَأَثْنَى عَلَى اللَّهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، ثُمَّ قَالَ: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ، أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ، وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ، وَإِنِّي وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ يَدَهَا». ثُمَّ أَمَرَ بِتِلْكَ الْمَرْأَةِ الَّتِي سَرَقَتْ فَقُطِعَتْ يَدُهَا، قَالَتْ عَائِشَةُ ل: فَحَسُنَتْ تَوْبَتُهَا بَعْدُ، وَتَزَوَّجَتْ وَكَانَتْ تَأتِينِي بَعْدَ ذَلِكَ، فَأَرْفَعُ حَاجَتَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص. (م/۱۶۸۸)

ترجمه: عایشه ل؛ همسر گرامی ‌نبی اکرم ص؛ می‌گوید: یک زن مخزومی‌که در دوران رسول الله ص در فتح مکه، دزدی کرد، باعث نگرانی قریش گردید. لذا گفتند: چه کسی درباره‌ی او با رسول الله ص صحبت می‌کند؟ عده‌ای جواب دادند: چه کسی بجز اسامه بن زید؛ محبوب رسول الله ص؛ چنین جسارتی دارد؟ اینجا بود که اسامه بن زید ب را آوردند. او درباره‌ی آن زن، با پیامبر اکرم ص صحبت کرد. چهره‌ی رسول الله ص تغییر نمود و فرمود: «آیا در مورد حدی از حدود الله، شفاعت می‌کنی»؟ اسامه گفت: یا رسول الله! برای من طلب مغفرت کن. سپس، هنگام عشا، رسول الله ص برخاست و به سخنرانی پرداخت. نخست، پیامبر اکرم ص الله متعال را آنگونه که شایسته‌ی اوست، حمد و ثنا گفت و فرمود: «اما بعد، آنچه باعث هلاک امتهای گذشته گردید، این بود که اگر فرد مشهوری، مرتکب دزدی می‌شد، او را رها می‌کردند. و اگر فرد ضعیفی، مرتکب دزدی می‌شد، حد را بر او جاری می‌ساختند (دستش را قطع می‌کردند.) سوگند به الله، اگر فاطمه دختر محمد هم دزدی می‌کرد دستش را قطع می‌نمودم». آنگاه دستور داد و دست آن زن، قطع گردید.

یونس از ابن شهاب، و ابن شهاب ازعروه روایت می‌کند که عایشه ل گفت: بعدها، آن زن، خوب توبه کرد و ازدواج نمود و گاهی نزد من می‌آمد و من نیازش را به رسول الله ص می‌گفتم.