باب(۱۰): آنچه در خطبه گفته میشود
۴۰٩- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ ضِمَادًا قَدِمَ مَكَّةَ، وَكَانَ مِنْ أَزْدِ شَنُوءَةَ،وَكَانَ يَرْقِي مِنْ هَذِهِ الرِّيحِ، فَسَمِعَ سُفَهَاءَ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ يَقُولُونَ: إِنَّ مُحَمَّدًا مَجْنُونٌ، فَقَالَ: لَوْ أَنِّي رَأَيْتُ هَذَا الرَّجُلَ، لَعَلَّ اللَّهَ يَشْفِيهِ عَلَى يَدَيَّ، قَالَ: فَلَقِيَهُ، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَرْقِي مِنْ هَذِهِ الرِّيحِ، وَإِنَّ اللَّهَ يَشْفِي عَلَى يَدِي مَنْ شَاءَ، فَهَلْ لَكَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِينُهُ، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَمَّا بَعْدُ»، قَالَ: فَقَالَ: أَعِدْ عَلَيَّ كَلِمَاتِكَ هَؤُلاَءِ، فَأَعَادَهُنَّ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، قَالَ: فَقَالَ: لَقَدْ سَمِعْتُ قَوْلَ الْكَهَنَةِ، وَقَوْلَ السَّحَرَةِ، وَقَوْلَ الشُّعَرَاءِ، فَمَا سَمِعْتُ مِثْلَ كَلِمَاتِكَ هَؤُلاَءِ، وَلَقَدْ بَلَغْنَ نَاعُوسَ الْبَحْرِ، قَالَ: فَقَالَ: هَاتِ يَدَكَ أُبَايِعْكَ عَلَى الإِسْلاَمِ، قَالَ: فَبَايَعَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «وَعَلَى قَوْمِكَ» قَالَ: وَعَلَى قَوْمِي، قَالَ: فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَرِيَّةً فَمَرُّوا بِقَوْمِهِ، فَقَالَ صَاحِبُ السَّرِيَّةِ لِلْجَيْشِ: هَلْ أَصَبْتُمْ مِنْ هَؤُلاَءِ شَيْئًا؟ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: أَصَبْتُ مِنْهُمْ مِطْهَرَةً، فَقَالَ: رُدُّوهَا فَإِنَّ هَؤُلاَءِ قَوْمُ ضِمَادٍ. (م/۸۶۸)
ترجمه: ابن عباس بمیگوید: ضماد که مردی از قبیلهی أزد شنوءه بود و انسانهای جن زده را دم میزد، به مکه آمد و از نادانان اهل مکه شنید که میگویند: محمد دیوانه است. وی گفت: ای کاش این مرد را میدیدم؛ شاید الله او را بدست من شفا دهد.
راوی میگوید: وی با رسول الله ص ملاقات کرد و گفت: ای محمد! من انسانهای جن زده را دم میزنم و الله هر که را بخواهد بدست من شفا میدهد. آیا میخواهی تو را دم بزنم؟ رسول الله ص فرمود: «إِنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِينُهُ، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَمَّا بَعْدُ». «حمد وستایش از آنِ الله است؛ هرکس را الله هدایت نماید، هیچ کس نمیتواند گمراه کند. و هر که را او گمراه نماید، هیچ کس نمیتواند هدایت کند. و گواهی میدهم که هیچ معبود بحقی، بجز الله یکتا، وجود ندارد. او هیچ شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمد، بنده و فرستادهی اوست؛ اما بعد».
راوی میگوید: ضماد گفت: دوباره این کلمات را برایم تکرار کن. رسول الله ص این کلمات را سه بار برایش تکرار نمود. ضماد گفت: من سخنان کاهنان، ساحران و شاعران را شنیده ام؛ اما سخنانی مانند سخنان تو که به عمق دریا رسیدند، نشنیدهام.
رسول الله ص فرمود: پس دستت را دراز کن تا با تو بر اسلام بیعت کنم. ضماد دستش را دراز نمود و بیعت کرد. رسول الله ص فرمود: «از طرف قومت هم بیعت میکنی»؟ ضماد گفت: از طرف قومم هم بیعت میکنم.
راوی میگوید: بعد از مدتی، رسول الله ص دستهای نظامی (برای انجام مأموریتی) فرستاد. آنها از کنار قبیلهی ضماد عبور کردند. فرمانده دسته به افراد خود گفت: آیا از اینها چیزی برداشتهاید؟ یک نفر گفت: من یک آفتابه برداشتهام. فرمانده گفت: آنرا برگردانید؛ زیرا آنها، قبیلهی ضماد هستند.