۱٠- باب: إذَا تَصَدَّقَ عَلَى ابْنِهِ وَهُوَ لاَ یَشعُرُ
باب [۱٠] : کسی که صدقهاش را ندانسته به فرزندش داده است.
٧۱٩- مَعْنَ بْنَ يَزِيدَ سحَدَّثَهُ، قَالَ: بَايَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جأَنَا وَأَبِي وَجَدِّي، وَخَطَبَ عَلَيَّ، فَأَنْكَحَنِي وَخَاصَمْتُ إِلَيْهِ، وَكَانَ أَبِي يَزِيدُ أَخْرَجَ دَنَانِيرَ يَتَصَدَّقُ بِهَا، فَوَضَعَهَا عِنْدَ رَجُلٍ فِي المَسْجِدِ، فَجِئْتُ فَأَخَذْتُهَا، فَأَتَيْتُهُ بِهَا فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا إِيَّاكَ أَرَدْتُ، فَخَاصَمْتُهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: «لَكَ مَا نَوَيْتَ يَا يَزِيدُ، وَلَكَ مَا أَخَذْتَ يَا مَعْنُ» [رواه البخاری: ۱۴۲۲].
٧۱٩- از معن بن یزیدس [۲٠]روایت است که گفت: من و پدرم و پدرکلانم به پیامبر خدا جبیعت نمودیم، و پیامبر خدا ج[ویا پدرم] برایم خواستگاری کردند و مرا زن دادند. در نزد پیامبر خدا جبر علیه پدرم اقامۀ دعوی نمودم، زیرا پدرم(یزید) چند دیناری را غرض صدقه دادن گرفته، و در مسجد نزد شخصی گذاشته بود، [تا آن شخص، آن دینارها را صدقه بدهد] من آن دینارها را گرفتم و نزد پدرم بردم، او گفت: به خداوند قسم که مقصدم[از صدقه دادن این دینار ها] تو نبودی، من رفتم و نزد پیامبر خدا جبا او اقامۀ دعوی نمودم.
پیامبر خدا جفرمودند: «ای یزید! تو به نیت خود رسیدی، و ای معن! تو هم آنچه را که گرفتی از تو است» [۲۱].
[۲٠] وی معن بن یزید بن اخنس سلمی است، خودش، و پدرش، و پدرکلانش از صحابه بودند، و جز او کسی دیگری نسیت که در غزوۀ بدر با پدرش و پدرکلانش اشتراک نموده باشد، در فتح دمشق نیز اشتراک داشت، از تاریخ وفاتش اطلاعی حاصل کرده نتوانستم، اسدالبالغه (۴/۴٠۱-۴٠۲) [۲۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) اقامۀ دعوی بر علیه پدر جواز دارد، ولی اگر ضرورت مبرمی نباشد، کار خوبی نسیت. ۲) اگر پدر برای فرزندش مالی را به طریق صدقه یا بخشش و یا همکاری میدهد، حق ندارد که آن را از وی پس بگیرد. ۳) وکیل گرفتن در توزیع زکات جواز دارد. ۴) کسی که زکات مالش را برای فرزندش میدهد، بنا به قول اکثر علماء، این زکاتش صحت نداشه و از ذمهاش اداء نمیگردد، و باید آن را دوباره اداء نماید، ولی امام شافعی/میگوید: اگر فرزندش قرضدار، و یا در جهاد فی سبیل الله باشد، زکات دادن پدر در این حالت برای فرزندش جواز دارد، و ابن التین میگوید: دادن زکات پدر برای فرزند به دو شرط رواست، شرط اول آنکه: فرزند در تحت نفقۀ پدرش نباشد. شرط دو آنکه: این زکات را ذریعۀ شخص دیگری برای فرزندش برساند. ۵) در نزد امام شافعی/حکم زکات دادن فرزند برای پدر، مانند حکم زکات دادن پدر برای فرزند است، و شاید همین قیاس در مذاهب دیگر نیز جاری گردد، یعنی: کسانی که زکات پدر را برای فرزند جایز نمیدانند، زکات فرزند را برای پدر نیز جواز ندهند، و کسانی که زکات پدر را برای فرزند جایز میدانند، زکات فرزند را برای پدر نیز جواز دهند.