٧- باب: أوْقَافِ أَصْحَابِ النَّبِيِّ جوَأَرْضِ الخَرَاجِ وَمُزَارَعَتِهِمْ وَمُعَامَلَتِهِمْ
باب [٧]: اوقاف اصحاب پیامبر خدا جو زمین خراج و مزارعت و معامله با اهل خراج
۱٠۸۱- عَن عُمَرُ س: «لَوْلاَ آخِرُ المُسْلِمِينَ، مَا فَتَحْتُ قَرْيَةً إِلَّا قَسَمْتُهَا بَيْنَ أَهْلِهَا، كَمَا قَسَمَ النَّبِيُّ جخَيْبَرَ» [رواه البخاری: ۲۳۳۴].
۱٠۸۱- از عمرسروایت است که گفت: اگر در نظرم مسلمانانی که بعد از این میآیند نمیبودند، هرقریۀ را که فتح میکردم، آنر به مانند آنکه پیامبر خدا جخیبر را تقیسم نمودند، در بین مجاهدین تقسیم میکردم [۴۵٧].
[۴۵٧] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) عمرسزمینهایی را که مسلمانان به غنیمت میگرفتند بین آنها تقسیم نمیکرد، بلکه در دست صاحبان آنها قرار میداد، و از خراج آنها به نفع عموم استفاده میکرد. ۲) در حکم زمینهای مفتوحه بین علماء اختلاف است، امام ابو حنیفه/میگوید: اختیار آن با (ولی امر) مسلمانان است، اگر مصلحت را در تقسیم کردن آن میدید، تقسیم کند، و اگر مصلحت را در تقسیم نکردن آن میدید، تقسیم نکند، امام شافعی/میگوید: زمینی را که مجاهدین از کفار به تقسیم نکردن آن رضایت بدهند، و از امام مالک/در این مسئله دو قول نقل شده است، و قول مشهور آن است که زمینهای مفتوحه نباید تقسیم گردد، بلکه باید از آن به نفع عموم استفاده شود.