۲۳- باب: إِذَا اشْتَرَى شَیْئاً فَوَهَبَ مِن سَاعَتِهِ قَبْلَ أَن یَتَفَرَّقا
باب [۲۳]: کسی که چیزی را خریده است، و پیش از متفرق شدن آن را بخشش داده است.
۱٠٠٧- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب، قَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ جفِي سَفَرٍ، فَكُنْتُ عَلَى بَكْرٍ صَعْبٍ لِعُمَرَ، فَكَانَ يَغْلِبُنِي، فَيَتَقَدَّمُ أَمَامَ القَوْمِ، فَيَزْجُرُهُ عُمَرُ وَيَرُدُّهُ، ثُمَّ يَتَقَدَّمُ، فَيَزْجُرُهُ عُمَرُ وَيَرُدُّهُ، فَقَالَ النَّبِيُّ جلِعُمَرَ: «بِعْنِيهِ»، قَالَ: هُوَ لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «بِعْنِيهِ» فَبَاعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «هُوَ لَكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، تَصْنَعُ بِهِ مَا شِئْتَ» [رواه البخاری: ۲۱۱۵].
۱٠٠٧- از ابن عمربرایت است که گفت: در سفری با پیامبر خدا جبودیم، من بر شتر سرکشی که از عمرسبود سوار بودم، آن شتر هیبت میزد و او را عقب میآورد، باز از همراهان پیش میشد، و عمرسبر او هیبت میزد و او را عقب میآورد.
پیامبر خدا جگفتند: «او را برایم بفروش».
عمرسگفت: [مفت] از شما باشد.
فرمودند: «او را برایم بفروش».
او را برای پیامبر خدا جفروخت.
پیامبر خدا جفرمودند: «ای عبدالله بن عمر! این شتر از تو، و هرچه که میخواهی با او بکن» [۳٧۴].
[۳٧۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) صحابهشبرای پیامبر خدا جنهایت توقیر و احترام داشتند. ۲) پیشنهاد دادن غرض خریدن چیزی جواز دارد. ۳) تصرف در مال خریداری شده، پیش از دادن قیمت آن، جواز دارد. ۴) پیامبر خدا جهمیشه میکوشیدند تا مشاکل اصحاب خود را حل نموده، و سبب خوشی آنها گردند، پس بر اولیای امور مسلمانان لازم است، تا چنین رویۀ داشته باشند.