٩- باب: مَا کَانَ أَصْحَابُ النَّبِيِّ جیُوَاسِي بَعضُهُمْ بَعْضاً فِي الزِّرَاعَةِ والثَّمَرَةِ
باب [٩]: همکاری صحابۀ پیامبر خدا جبا یک دیگر در زراعت و میوه
۱٠۸۴- عَن رَافِعَ بْنَ خَدِيجِ سقَالَ: قَالَ، عَمِّهِ ظُهَيْرِ بْنِ رَافِعٍ، لَقَدْ نَهَانَا رَسُولُ اللَّهِ جعَنْ أَمْرٍ كَانَ بِنَا رَافِقًا، قُلْتُ: مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَهُوَ حَقٌّ، قَالَ: دَعَانِي رَسُولُ اللَّهِ ج، قَالَ: «مَا تَصْنَعُونَ بِمَحَاقِلِكُمْ؟»، قُلْتُ: نُؤَاجِرُهَا عَلَى الرُّبُعِ، وَعَلَى الأَوْسُقِ مِنَ التَّمْرِ وَالشَّعِيرِ، قَالَ: «لاَ تَفْعَلُوا، ازْرَعُوهَا، أَوْ أَزْرِعُوهَا، أَوْ أَمْسِكُوهَا» قَالَ رَافِعٌ: قُلْتُ: سَمْعًا وَطَاعَةً [رواه البخاری: ۲۳۳٩].
۱٠۸۴- از رافع بن خدیجسروایت است که گفت: کاکایم (ظهیر بن رافع) گفت که پیامبر خدا جاز کاری که برای ما سهولتی داشت، نهی فرمودند.
گفتم: آنچه که پیامبر خدا جفرمودهاند حق است.
گفت: پیامبر خدا ی مرا طلبیده و پرسیدند: «شما با زمینهای خو چه کار میکنید»؟
گفتم: آنها را به چهار یک و به چند (وسقی) از خرما و جو به اجاره میدهیم.
گفتند: «چنین نکنید، یا خود شما [زمینهای خود را] کشت کنید، و یا بدهید که دیگران برای خود کشت کنند، و یا همان طور بدون کشت نگهدارید».
رافعسمیگوید: در جوابشان گفتم: به سر و چشم قبول دارم [۴۶٠].
۱٠۸۵- عَن ابْنَ عُمَرَ ب: «كَانَ يُكْرِي مَزَارِعَهُ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج، وَأَبِي بَكْرٍ، وَعُمَرَ، وَعُثْمَانَ، وَصَدْرًا مِنْ إِمَارَةِ مُعَاوِيَةَ» ثُمَّ حُدِّثَ عَنْ رَافِعِ بْنِ خَدِيجٍ: «أَنَّ النَّبِيَّ جنَهَى عَنْ كِرَاءِ المَزَارِعِ» فَذَهَبَ ابْنُ عُمَرَ إِلَى رَافِعٍ، فَذَهَبْتُ مَعَهُ، فَسَأَلَهُ، فَقَالَ: «نَهَى النَّبِيُّ جعَنْ كِرَاءِ المَزَارِعِ» فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ: «قَدْ عَلِمْتَ أَنَّا كُنَّا نُكْرِي مَزَارِعَنَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج، بِمَا عَلَى الأَرْبِعَاءِ، وَبِشَيْءٍ مِنَ التِّبْنِ» [رواه البخاری: ۲۳۴۳، ۲۳۴۴].
۱٠۸۵- از ابن عمربروایت است که وی: زمینهای زراعتی خود را در زمان پیامبر خدا جو خلافت ابو بکر و عمربو ابتدای خلافت معاویهسبه اجاره میداد، بعد از آن از طریق رافع بن خدیجسبرایش خبر رسید که پیامبر خدا جاز اجاره دادن زمین زراعتی نهی فرمودهاند.
ابن عمربنزد رافع بن خدیجسرفت و از وی در زمینه پرسان نمود.
گفت: پیامبر خدا جاز اجاره دادن زمین زراعتی نهی فرمودهاند.
ابن عمر برایش گفت: خودت خبر داری که ما زمینهای زراعتی خود را در زمان پیامبر خدا جبه مقابل آنچه که بر کنار جویها میروئید و به چیزی از کاه، به اجاره میدادیم [۴۶۱].
۱٠۸۶- وَعَنهُ بأَنَّهُ، قَالَ: «كُنْتُ أَعْلَمُ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ جأَنَّ الأَرْضَ تُكْرَى»، ثُمَّ خَشِيَ عَبْدُ اللَّهِ أَنْ يَكُونَ النَّبِيُّ جقَدْ أَحْدَثَ فِي ذَلِكَ شَيْئًا لَمْ يَكُنْ يَعْلَمُهُ، «فَتَرَكَ كِرَاءَ الأَرْضِ» [رواه البخاری: ۲۳۴۵].
۱٠۸۶- و از ابن عمربروایت است که گفت: من در زمان پیامبر خدا جمیدانستم که زمین به اجاره داده میشود.
[راوی میگوید] بعد از آن عبدالله [بن عمرب]ترسید که مبادا پیامبر خدا جحکمی صادر کرده باشند که او از آن اطلاعی نداشته باشد، از این جهت از اجاره دادن زمین خودداری کرد [۴۶۲].
[۴۶٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: بعضی از علماء با استناد به این حدیث، اجاره دادن زمین را به جزئی از حاصل آن، مکروه دانستهاند، ولی دیگران با تاویل این حدیث، و دلائل دیگری که دارند، این عمل را جائز میدانند، و اقوال علماء در این مسئله قبلا گذشت، و تفصیل بیشتر آن را میتوان در کتب فقه، مطالعه نمود. [۴۶۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) حاصل حدیث ابن عمرباین است که وی روایت ابو رافع را که به طور مطلق بیانگر نهی پیامبر خدا ی از اجاره دادن زمین میباشد، رد کرد، و در تعلیل رد خود چنین گفت که: سبب نهی پیامبر خدا جاز اجاره دادن زمین زراعتی نسبت به کسانی بود که آن را به اساس عقد فاسد با اجاره میدادند، به طوری که برای کشتمند میگفتند: «چیزی که در کنار جویها میروید با مقدار معین کاه باید برای ما باشد، و چه بسا میشد که زمینهای کنار جویها خوب حاصل میداد، و جایهای دیگر زمین را آفت میزد، و یا دیگر جاهای زمین خوب حاصل میداد، و کنار جویها را آفت میزد، و یکی از دو طرف خساره مند میگردید، و این چیز سبب کشمکش و منازعه بین آنها میشد، از این سبب پیامبر خدا جآنها را از چنین اجاره دادنی منع فرمودند، پس بنابراین اگر اجاره براساس عقد فاسد نبوده، و مقدار اجاره به سوم و یا چهارم حصه از حاصل تمام زمین به اساس اتفاق جانبین صورت بگیرد، روا است، و از نگاه شرعی مانعی ندارد. [۴۶۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) سبب خود داری نمودن ابن عمرباین بود که برایش خبر رسید که رافع بن خدیج از اجاره دادن زمین منع میکند، نزدش رفت و گفت: یا ابن خدیج! چه میگویی؟ ابن خدیج گفت: از دو نفر از کاکا هایم که در عزوۀ بدر اشتراک نموده بودند شنیدهام که میگفتند: پیامبر خدا جاز اجاره دادن زمین منع کردهاند، عبدالله بن عمربگفت: من در زمان پیامبر خدا جمیدانستم که زمین به اجاره داده میشود.... الخ. ۲) با استناد به این حدیث بعضی از علماء میگویند که اجاره دادن زمین، در مقابل مقداری از حاصل آن مکروه است، ولی نظر علمای دیگر و ادلۀشان را قبلا در چند حدیث گذشته بیان نمودیم، و گفتیم که اگر اجاره دادن زمین متضمن عقد فاسد نباشد، بنا به قول عامۀ فقهاء جواز دارد.