۵- باب: إِذَا وَکَّلَ رَجُلاً فَتَرَكَ الوَکِیلُ شَیْئاً فَأَجازَهُ المُوَکِّلُ فَهُوَ جَائِزٌ
باب [۵]: اگر وکیل گرفت و وکیل چیزی را بخشید اگر موکل اجازه بدهد، روا است
۱٠۶۸- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: وَكَّلَنِي رَسُولُ اللَّهِ جبِحِفْظِ زَكَاةِ رَمَضَانَ، فَأَتَانِي آتٍ فَجَعَلَ يَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ فَأَخَذْتُهُ، وَقُلْتُ: وَاللَّهِ لَأَرْفَعَنَّكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، قَالَ: إِنِّي مُحْتَاجٌ، وَعَلَيَّ عِيَالٌ وَلِي حَاجَةٌ شَدِيدَةٌ، قَالَ: فَخَلَّيْتُ عَنْهُ، فَأَصْبَحْتُ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «يَا أَبَا هُرَيْرَةَ، مَا فَعَلَ أَسِيرُكَ البَارِحَةَ»، قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، شَكَا حَاجَةً شَدِيدَةً، وَعِيَالًا، فَرَحِمْتُهُ، فَخَلَّيْتُ سَبِيلَهُ، قَالَ: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ كَذَبَكَ، وَسَيَعُودُ»، فَعَرَفْتُ أَنَّهُ سَيَعُودُ، لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ جإِنَّهُ سَيَعُودُ، فَرَصَدْتُهُ، فَجَاءَ يَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ، فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، قَالَ: دَعْنِي فَإِنِّي مُحْتَاجٌ وَعَلَيَّ عِيَالٌ، لاَ أَعُودُ، فَرَحِمْتُهُ، فَخَلَّيْتُ سَبِيلَهُ، فَأَصْبَحْتُ، فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ج: «يَا أَبَا هُرَيْرَةَ، مَا فَعَلَ أَسِيرُكَ»، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ شَكَا حَاجَةً شَدِيدَةً، وَعِيَالًا، فَرَحِمْتُهُ، فَخَلَّيْتُ سَبِيلَهُ، قَالَ: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ كَذَبَكَ وَسَيَعُودُ»، فَرَصَدْتُهُ الثَّالِثَةَ، فَجَاءَ يَحْثُو مِنَ الطَّعَامِ، فَأَخَذْتُهُ، فَقُلْتُ: لَأَرْفَعَنَّكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ، وَهَذَا آخِرُ ثَلاَثِ مَرَّاتٍ، أَنَّكَ تَزْعُمُ لاَ تَعُودُ، ثُمَّ تَعُودُ قَالَ: دَعْنِي أُعَلِّمْكَ كَلِمَاتٍ يَنْفَعُكَ اللَّهُ بِهَا، قُلْتُ: مَا هُوَ؟ قَالَ: إِذَا أَوَيْتَ إِلَى فِرَاشِكَ، فَاقْرَأْ آيَةَ الكُرْسِيِّ: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ﴾حَتَّى تَخْتِمَ الآيَةَ، فَإِنَّكَ لَنْ يَزَالَ عَلَيْكَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ يَقْرَبَنَّكَ شَيْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ، فَخَلَّيْتُ سَبِيلَهُ، فَأَصْبَحْتُ فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا فَعَلَ أَسِيرُكَ البَارِحَةَ»، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، زَعَمَ أَنَّهُ يُعَلِّمُنِي كَلِمَاتٍ يَنْفَعُنِي اللَّهُ بِهَا، فَخَلَّيْتُ سَبِيلَهُ، قَالَ: «مَا هِيَ»، قُلْتُ: قَالَ لِي: إِذَا أَوَيْتَ إِلَى فِرَاشِكَ فَاقْرَأْ آيَةَ الكُرْسِيِّ مِنْ أَوَّلِهَا حَتَّى تَخْتِمَ الآيَةَ: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ﴾وَقَالَ لِي: لَنْ يَزَالَ عَلَيْكَ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، وَلاَ يَقْرَبَكَ شَيْطَانٌ حَتَّى تُصْبِحَ وَكَانُوا أَحْرَصَ شَيْءٍ عَلَى الخَيْرِ فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «أَمَا إِنَّهُ قَدْ صَدَقَكَ وَهُوَ كَذُوبٌ، تَعْلَمُ مَنْ تُخَاطِبُ مُنْذُ ثَلاَثِ لَيَالٍ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ»، قَالَ: لاَ، قَالَ: «ذَاكَ شَيْطَانٌ» [رواه البخاری:۲۳۱۱].
۱٠۶۸- از ابو هریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جمرا وکیل گرفتند که زکات رمضان را [یعنی: صدقۀ فطر را] محافت نمایم، کسی آمد و از آن طعامها مشت مشت برمیداشت.
او را گرفتم و گفتم تو را نزد پیامبر خدا جخواهم برد، [عقوبت دزدی را که قطع دست باشد، بر تو جاری سازند].
گفت: من محتاجم، و اهل عیال دارم و به این مال ضرورت شدید دارم، او را رها نمودم.
چون صبح شد پیامبر خدا جفرمودند: «ای ابو هریره! اسیر شب گذشتهات چه کرد»؟
گفت: گفتم: یا رسول الله! از حاجت و عیال داریاش شکایت نمود، بر وی رحم آوردم و او را رها ساختم.
فرمودند: «او به تو دروغ گفته است، و باز میآید».
و چون پیامبر خدا جفرمودند که «او باز میآید» من یقین کردم که او باز میآید، از این جهت مترصد وی شدم، و همان بود که آمد و طعامها را مشت مشت برمیداشت.
او را گرفتم و گفتم: تو را نزد پیامبر خدا میبرم.
گفت: مرا بگذار، زیرا محتاجم و اهل و عیال دارم و دوباره نخواهم آمد، باز بر او رحم کردم و او را رها ساختم.
چون صبح شد پیامبرخدا جفرموند: «ای ابو هریره! اسیرت چه کرد»؟
گفتم: یا رسول الله! از حاجت مندی اهل و عیالش شکایت نمود، بر او رحم کردم و او را رها ساختم، فرمودند: «او دروغ گفته است و باز میآید».
برای بار سوم مترصد وی گشتم، و چون دیدم که طعام را مشت مشت برمیدارد، او را گرفتم و گفتم تو را نزد پیامبر خدا جمیبرم، این سه بار شد که میگویی دیگر نخواهم آمد، ولی باز میآیی.
گفت: مرا رها کن و من به تو سخنانی یاد میدهم که خداوند به سبب آنها به تو نفع میرساند.
گفتم: این سخنان کدام است؟
گفت: هنگامی که به بسترت رفتی آیة الکرسی ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ...﴾را تا آخرش بخوان، تا صبح از طرف خداوند بر تو حافظ و نگهبان میباشد، و شیطان به تو نزدیک نمیشود، و من او را رها نمودم.
و چون صبح شد پیامبر خدا جفرمودند: «شب گذشته اسیرت چه کرد»؟
گفتم: او گفت سخانانی را به تو یاد میدهم که به سبب آنها خداوند به تو منفعت میرساند، من هم او را رها ساختم.
فرمودند: «آن سخنان چه بود»؟
گفتم: او برایم گفت: هنگامی که به بسترت رفتی آیة الکرسی ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ...﴾را تا آخرش بخوان، تا صبح ازطرف خداوند بر تو حافظ و نگهبانی است، و شیطان به تو نزدیک نمیشود، و صحابه به کار خیر بسیار حریص بودند.
پیامبر خدا جفرمودند: «با آنکه او دروغگو است لیکن برای تو راست گفته است، ولی ای ابو هریره! آیا میدانی که در این سه شب با چه کسی سر و کار داشتی»؟
گفتم: نه.
فرمودند: «آن شیطان بود» [۴۴۵].
[۴۴۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مانند واقعۀ که برای ابو هریرهسدر موضوع بر خورد با شیطان رخ داده بود، برای عدۀ از صحابه نیز رخ داده بود، که از آن جمله اند: معاذ بن جبل، أبی بن کفت، أبو أیوب انصاری، و زید بن ثابتش. ۲) گاهی میشود که شخص بد، و حتی کافر انسان را به راه خیر رهنمائی میکند. ۳) از این حدیث معجزۀ پیامبر خدا جدانسته میشود، زیرا پیش از آنکه ابو هریرهسچیزی بگوید، از واقعه خبر دادند. ۴) شیطان میتواند خود را به صورتی در آورد که برای انسان قابل رؤیت باشد. ۵) جنیان و شیاطین از طعام استفاده میکنند. ۶) آیة الکرسی فضیلت بسیاری دارد. ٧) کسی که موظف به حفظ چیزی گردد، وکیل شمره میشود. ۸) مستحب است که (ولی امر) صدقۀ فطر را جمع آوری نموده، و برای مستحقین آن توزیع نماید. ٩) آموختن علم از هر کسی جواز دارد، ولو آنکه بد کار و حتی کافر باشد.