۵۶- باب: رُکُوبِ البُدْنِ
باب [۵۶]: سوار شدن بر شتر (هدی)
۸۳۸- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جرَأَى رَجُلًا يَسُوقُ بَدَنَةً، فَقَالَ: «ارْكَبْهَا» فَقَالَ: إِنَّهَا بَدَنَةٌ فَقَالَ: «ارْكَبْهَا» قَالَ: إِنَّهَا بَدَنَةٌ قَالَ: «ارْكَبْهَا وَيْلَكَ» فِي الثَّالِثَةِ أَوْ فِي الثَّانِيَةِ [رواه البخاری: ۱۶۸٩].
۸۳۸- از ابو هریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جشخصی را دیدند که: شتری (هدی) را در پیش روی خود میبرد.
فرمودند: «بر او سوار شو».
گفت: این شتر (هدی) است.
فرمودند: «سوار شو».
گفت: این شتری (هدی) است.
فرمودند: «وای بر تو! سوار شو»، و این سخن را در مرتبۀ سوم و یا دوم گفتند [۱٧۸].
[۱٧۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) بعضی از علماء نظر به ظاهر این حدیث میگویند که: اگر کسی شتری غرض (هدی) با خود داشت، واجب است که بر آن سوار شود، تا به این طریق هم امر پیامبر خدا جرا به جا آورده باشد، و هم با اهل جاهلیت مخالفت کرده باشد، زیرا اهل جاهلیت شتری را که برای بتهای خود نذر میکردند، سوار نمیشدند، ولی جمهور علماء میگویند که این امر پیامبر خدا جاز روی ارشاد، و مصلحت خود آن شخص بود، تا بدون لزوم پیاده نرود، و خود را در مشقت نیندازد، و مذهب احناف آن است که سوار شدن (هدی) بدون ضرورت جواز ندارد، و دلیلشان حدیث جابرسدر صحیح مسلم است که: شخصی از وی از حکم سوار شدن بر (هدی) پرسید، در جواب گفت: از پیامبر خدا جشنیدم که فرمودند: «اگر مجبور شدی، تا وقتی که مرکوبی پیدا میکنی، به طور معروف بر آن سوار شو»، و مفهوم مخالف آن این است که اگر مجبور نشدی بر آن سوار مشو. ۲) اگر عالم برای کسی حکم شرعی را بیان کرد، و او آن حکم را قبول نکرد، و یا از اجرای آن حکم خود داری نمود، روا است که او را مورد توبیخ قرار دهد.