فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

۲- باب: قَولِ الله تَعَالَى:﴿أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ
باب [۲]: این قول خداوند متعال که: ﴿بدان که لعنت خدا بر ظالمین اس

۲- باب: قَولِ الله تَعَالَى:﴿أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ
باب [۲]: این قول خداوند متعال که: ﴿بدان که لعنت خدا بر ظالمین است

۱۱۱۴- عَن ابْنِ عُمَرَ بقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ يُدْنِي المُؤْمِنَ، فَيَضَعُ عَلَيْهِ كَنَفَهُ وَيَسْتُرُهُ، فَيَقُولُ: أَتَعْرِفُ ذَنْبَ كَذَا، أَتَعْرِفُ ذَنْبَ كَذَا؟ فَيَقُولُ: نَعَمْ أَيْ رَبِّ، حَتَّى إِذَا قَرَّرَهُ بِذُنُوبِهِ، وَرَأَى فِي نَفْسِهِ أَنَّهُ هَلَكَ، قَالَ: سَتَرْتُهَا عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا، وَأَنَا أَغْفِرُهَا لَكَ اليَوْمَ، فَيُعْطَى كِتَابَ حَسَنَاتِهِ، وَأَمَّا الكَافِرُ وَالمُنَافِقُونَ، فَيَقُولُ الأَشْهَادُ: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ١٨[رواه البخاری: ۲۴۴۱].

۱۱۱۴- از ابن عمربروایت است که گفت: پیامبر خدا جرا شنیدم که فرمودند:

«خداوند [در آخرت] به شخص مؤمن نزدیک می‌شود، و او را تحت (کنف) خود قرار می‌دهد، و عیب‌هایش را می‌پوشاند، و [برایش] می‌گوید: آیا این گناه چنانی را می‌شناسی؟ و آیا این گناه چنانی را می‌شناسی؟ آن شخص مؤمن می‌گوید: بلی، پروردگارا!

تا اینکه به همۀ گناهان خود اقرار می‌کند، و فکر می‌کند که هلاک خواهد شد».

خداوند متعال برایش می‌گوید: گناهانت را در دنیا بر تو پوشیدم، و امروز هم آن‌ها را برایت می‌بخشم، و کتاب حسناتش به دستش داده می‌شود، ولی دربارۀ کافر و منافق، همه کسانی که آن‌جا حضور دارند می‌گویند: «این‌ها کسانی هستند که دربارۀ پروردگار خود، دروغ گفته بودند، و بدانید که لعنت خدا بر ظالیمن است» [۴٩۳].

[۴٩۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از نزدیکی که در این گفتۀ پیامبر خدا جآمده است که: «خداوند [در آخرت] به شخص مؤمن نزدیک می‌شود» نزدیکی مرتبه است نه نزدیکی مکانی» ولی اگر بگوئیم که مراد از آن نزدیکی است که خود خداوند حقیقت آن را بهتر می‌داند، به احتیاط نزدیکتر است. ۲) (کنف) به معنی: جانب، طرف، و به معنی (بال) است، و مراد از آن در این‌جا کنایه از رحمت و احاطه و حفظ است. ۳) مراد از ظلمی که در این آیۀ مبارکه آمده است، کفر و نفاق است، نه مطلق ظلم زیرا مطلق ظلم همان طوری که شامل کفر و نفاق را می‌شود، شامل تمام گناهان از صغیره و کبیره را نیز می‌شود، و همان طوری که معلوم است، این طور نیست، که هر گناهی ولو آنکه از صغایر باشد مستوجب لعنت وطرد از رحمت الهی شود. ۴) از این حدیث دانسته می‌شودد که سؤال کردن از نعمت‌های (حلال) که در این آیۀ مبارکه آمده است که:﴿ثُمَّ لَتُسۡ‍َٔلُنَّ يَوۡمَئِذٍ عَنِ ٱلنَّعِيمِ٨یعنی: بعد از آن در این روز از نعمت‌ها پرسان می‌شود، عبارت از سؤال و پرسان تذکر نعمت است، نه سؤال حساب و انتقام زیرا در صورتی که خداوند متعال گناهان رابه یاد بنده داده، و بعد از آن برایش ببخشد، به طریق اولی نعمت‌ها حلال را که در آن مرتکب گناهی نشده است، تنها بیادش داده و برایش خواهد بخشید. ۵) این حدیث مطابق عقیدۀ اهل سنت و جماعت دلالت صریح بر این دارد که مسلمان به سبب ارتکاب معاصی کافر نمی‌شود، و طوری که معلوم است، خوارج می‌گویند که مرتکب کبیره خارج از ملت بوده و کافر است. ۶) این حدیث دلیل صریحی برخلاف عقیدۀ معتزله است که می‌گویند: چیزی که بخشیده می‌شود، گناهان صغیره است، و گناهان کبیر بخشیده نمی‌شود.