۴- باب: قول الله تعالى:﴿أَوۡ صَدَقَةٍ﴾وَهِي إِطْعَامُ سِتَّةِ مساكِينَ
باب [۴]: این قول خداوند متعال که: ﴿یا دادن صدقه﴾که طعام دادن شش مسکین است
۸۸۲- عَن كَعْبَ بْنَ عُجْرَةَ سقَالَ: وَقَفَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ جبِالحُدَيْبِيَةِ وَرَأْسِي يَتَهَافَتُ قَمْلًا، فَقَالَ: «يُؤْذِيكَ هَوَامُّكَ؟»، قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «فَاحْلِقْ رَأْسَكَ، أَوْ - قَالَ: احْلِقْ قَالَ: فِيَّ نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِ﴾إِلَى آخِرِهَا، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «صُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ، أَوْ تَصَدَّقْ بِفَرَقٍ بَيْنَ سِتَّةٍ، أَوْ انْسُكْ بِمَا تَيَسَّرَ» [رواه البخاری: ۱۸۱۵].
۸۲۲- از کعب بن عجرهس [۲۲۴]روایت است که گفت: پیامبر خدا جدر (حدیبیه) بر بالای سرم ایستادند، و شبشهای از سرم میریخت.
فرمودند: «آیا خزندگان سرت، تو را اذیت میکنند»؟
گفتم: بلی!
فرمودند: «سرت را بتراش» یا فرمودند: «بتراش».
[کعبس]میگوید: و این آیۀ کریمه دربارۀ من نازل گردید که: «اگر کسی از شما مریض بود، یا به او اذیتی از سرش بود، [پس باید عوض آن روزه بگیرد، و یا صدقه بدهد، و یا ذبح نماید]، [بعد از نزول این آیۀ کریمه].
پیامبر خدا جفرمودند: «سه روز روزه بگیر، یا برای شش نفر صدقه بده، یا آنچه را میسر میشود ذبح کند» [۲۲۵].
[۲۲۴] وی کعب بن عجره بن امیه است، اسلام آوردنش به تاخیر افتاد، ولی در همۀ غزوات اشتراک نمود، صحابههای بسیاری از وی حدیث روایت کردهاند، و در سال پنجاه و یک هجری، به عمر هفتاد و هفت سالگی در مدینۀ منوره وفات یافت، اسد الغابه (۴/۲۴۳-۲۴۴). [۲۲۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) شک بین این دو عبارت که پیامبر خدا جفرمودند: «سرت را بتراش» یا فرمودند: «بتراس»، از راوی است، و از نگاه معنی فرقی بین آنها نیست، منتهی عبارت اول صحیحتر از عبارت دوم است، و البته از عبارت دوم نیز چیز دیگری جز تراشیدن سر، دانسته نمیشود. ۲) در وقت حاجت، مُحرِم میتواند سرش را بتراشد، ولی باید موافق آنچه که در آیۀ کریمه آمده است، فدیه بدهد. ۳) با قیاس به موی سر، علماء گفتهاند که: اگر کسی روی حاجت مو را از جای دیگر بدنش میتراشد، حکمش در وجوب کفاره، مانند حکم تراشیدن موی سر است. ۴) اگر محرم موی سر شخص حلالی را میتراشد، بر هیچ کدام چیزی لازم نمیگردد. ۵) اگر کسی از روی قصد، و بدون ضرورت سرش را میتراشد، بنا به قول اکثر علماء، بر وی (دم) لازم میگردد، و اختیاری از طعام دادن و یا روزه گرفتن برایش نیست. ۶) در لزوم فدیه در تراشیدن سر، فرقی بین قصد و فراموشی، و بین عالم و جاهل نیست. ٧) در طعام باید برای شش مسکین، برای هرمسکین نیم صاع بدهد، خواه طعام گندم باشد، خواه جو، و خواه خرما، و در نزد امام ابو حنیفه/دادن همۀ آنها برای یک مسکین نیز جواز دارد، صاع به وزن فعلی مقدار (۶۴٠/۳) سه کیلو و ششصد و چهل گرام میشود، که طعام شش مسکین مساوی ده کیلو و نه صد و بیست گرام میشود، برای هرمسکین، یک کیلو و هشت صد و بیست گرام، که مساوی نیم من به وزن هرات است، و چون اکنون این اوزان از بین رفته و جای خود را به اوزان جدید داده است، روی احتیاط بهتر است که برای هر مسکین دو کیلو گرام کامل بدهد، و آنچه که از مقدار معینش زیاد باشد، برایش صدقه حساب میشود.