٩- باب: شِرَاءِ النَّبِيِّ جبِاالنِّسِیئَةِ
باب [٩]: به نسیه خریدن پیامبر خدا ج
٩٩۲- عَنْ أَنَسٍ س: أَنَّهُ مَشَى إِلَى النَّبِيِّ جبِخُبْزِ شَعِيرٍ، وَإِهَالَةٍ سَنِخَةٍ، وَلَقَدْ «رَهَنَ النَّبِيُّ جدِرْعًا لَهُ بِالْمَدِينَةِ عِنْدَ يَهُودِيٍّ، وَأَخَذَ مِنْهُ شَعِيرًا لِأَهْلِهِ» وَلَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «مَا أَمْسَى عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ جصَاعُ بُرٍّ، وَلاَ صَاعُ حَبٍّ، وَإِنَّ عِنْدَهُ لَتِسْعَ نِسْوَةٍ» [رواه البخاری: ۲٠۶٩].
٩٩۲- از انسسروایت است که وی [حالت فقر پیامبر خدا جرا بیان نموده و میگفتند]: نان جو و نان خورشی را که بویش تغییر کرده بود، برای پیامبر خدا جآوردم، و پیامبر خدا جسپر خود را نزد شخص یهودی در مقابل مقداری جو که برای خانوادۀ خود گرفته بودند، گرو گذاشته بودند.
و [روای میگوید: از انس] شنیدم که میگفت: «هیچ شبی نزد آل محمد جیک صاع گندم، یا یک صاع از حبوبات دیگر پیدا نمیشد، با آنکه نُه همسر داشتند» [۳۵۶].
[۳۵۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) پیامبر خدا جبه اختیار خود چنین حالتی از فقر را اختیار کرده بودند، ورنه خداوند متعال مفاتیح تمام گنجهای زمین را در اختیارشان گذاشته بود، ولی ایشان به اختیار خود، تواضع و فقر را بر ثروت و مکنت ترجیح داده، و همۀ مظاهر دنیوی را رد کردند، و گرچه تمام اموال غنائم و صدقات و خراج در نزدشان بود، و برای مردم صد شتر صد شتر، و پیمانه پیمانه طلا میدادند، ولی یک حبه و دینار آن برای خود و خانوادۀ خود استفاده نکردند. ۲) خرید و فروش به نسیه با شروط آن جواز دارد. ۳) معامله کردن با یهود، و با قیاس به آن، با نصاری و با هرغیر مسلمان دیگری جواز دارد. ۴) گرو دادن و گرو گرفتن در سفر و در غیر سفر جواز دارد. ۵) به گرو دادن وادوات جنگی که از مال شخصی انسان باشد، در وقت ضرورت جواز دارد. ۶) بخشش ولو آنکه چیزی اندکی باشد، نباید آن را رد کرد. ٧) بهتر است تا خود شخص ولو آنکه از شریفترین اشخاص باشد، در خدمت خود و خانوادۀ خود باشد، و در این کار عیبی بر وی نیست، زیرا با آنکه هرکس میخواست که در خدمت پیامبر خداجباشد، ولی ایشان ترجیح میدادند که خود، کارهای خود را انجام دهند.