فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

۱- باب: وُجُوبِ الحَجِّ وَفَضْلِهِ
باب [۱]: وجوب حج و فضیلت آن

۱- باب: وُجُوبِ الحَجِّ وَفَضْلِهِ
باب [۱]: وجوب حج و فضیلت آن

٧۶٩- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ب، قَالَ: كَانَ الفَضْلُ رَدِيفَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَجَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنْ خَشْعَمَ، فَجَعَلَ الفَضْلُ يَنْظُرُ إِلَيْهَا وَتَنْظُرُ إِلَيْهِ، وَجَعَلَ النَّبِيُّ ج، يَصْرِفُ وَجْهَ الفَضْلِ إِلَى الشِّقِّ الآخَرِ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فَرِيضَةَ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ فِي الحَجِّ أَدْرَكَتْ أَبِي شَيْخًا كَبِيرًا، لاَ يَثْبُتُ عَلَى الرَّاحِلَةِ، أَفَأَحُجُّ عَنْهُ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، وَذَلِكَ فِي حَجَّةِ الوَدَاعِ [رواه البخاری: ۱۵۱۳].

٧۶٩- از ابن عباسبروایت است که گفت: فضل بن عباسب [۸۴]به پشت سر (ترک) پیامبر خدا جسوار بود، زنی از مردم (خَشعم) آمد، فضل به طرف آن زن، و آن زن به طرف فضل نگاه می‌کرد، پیامبر خدا جروی فضل را به طرف دیگری گردانیدند.

آن زن گفت: یا رسول الله! حجی که از طرف خدا بر بندگانش فرض است، بر پدرم که پیر پا افتاده است، و خود را بر مرکب گرفته نمی‌تواند، فرض گردیده است، آیا [روا است که] من از عوضش حج کنم؟

فرمودند: «بلی»! و این واقه در حجة الوداع واقع گردید [۸۵].

[۸۴] وی فضل بن عباس بن عبدالمطلب قرشی هاشمی، پسر عم پیامبر خدا جاست، بزرگترین فرزندان عباس بن عبد المطلبساست، در فتح مکه و حنین با پیامبر خدا جاشتراک داشت، بسیار زیبا و خوش چهره بود، تنها یک دختر داشت، و او را حسن بن علیببه نکاح گرفت، و بعد او را طلاق داد، با ابو موسی اشعری ازدواج نمود، فضل بن عباسسدر سال سیزده، و یا پانزده هجری وفات نمود، اسد الغابه(۱۸۳/۴). [۸۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) اگر حیوان توانائی داشته باشد، دو نفری سوار شدن بر آن جواز دارد. ۲) اینکه بشر در خود داری از میل به سوی شهوات ضعیف است. ۳) زن باید در حالت احرام رویش را نپوشاند، مگر آنکه خوف فتنه وجود داشته باشد. ۴) حج کردن از عوض کسی که خودش حج کرده نمی‌تواند، جواز دارد. ۵) عبادات بر سه نوع است: بدنی: مانند نماز، مالی: مانند زکات، مشترک از هر دو: مانند: حج، نیابت در نوع اول به هیچ وجه جواز ندارد، یعنی: روا نیست که شخصی که بر وی نماز فرض گردیده است، دیگری را موظف سازد تا عوض او نماز بخواند، بلکه باید اگر قدرت داشت خودش ایستاده نماز بخواند، و اگر نمی‌توانست نشسته، و اگر نمی‌توانست به پهلو، و اگر نمی‌توانست، به اشاره و اگر نمی‌توانست، به قلب خود، نماز بخواند، و بعد از این حالت، نماز از وی ساقط می‌گردد، و در نوع دوم به هر حالی جواز دارد، یعنی کسی که بر وی زکات فرض گریده است، خواه قدرت داشته باشد، و خواه نداشته باشد، برایش روا است که دیگری را وکیل نموده تا زکاتش رابرای مستحقین آن برساند، و در نوع سوم درحالت عجز جواز دارد، و در حالت قدرت جواز ندارد، یعنی: کسی که حج بر وی فرض گردیده است، اگر خودش قدرت دارد، باید شخصاً حج را اداء نماید، و اگر قدرت ندارد، با شروط معین آن که در کتاب احکام و مناسک حج در این مورد به تفصیل سخن گفته‌ایم باید دیگری را عوض خود به حج بفرستد. ۶) کسی که خودش حج نکرده است، در نزد احناف و مالک و احمد رحمهم الله می‌تواند عوض شخص دیگری حج نماید، ولی امام شافعی/می‌گوید: تا کسی خودش حج فرضی را اداء نکرده باشد، عوض شخص دیگری حج کرده نمی‌تواند، و اگر حج کرد، حجش فرضی خودش محسوب می‌گردد. ٧) امام ابو حنیفه و ابو یوسف و مالک رحمهم الله می‌گویند: وجوب حج فوری است، یعنی: کسی که بر وی حج فرض گریده است، تاخیر کردن آن تا سال‌های دیگر جواز ندارد، و امام شافعی و امام محمد رحمهما الله می‌گویند: وجوب حج بر تراخی و تا آخر عمرهر وقت که خواسته باشد می‌تواند حج فرضی را اداء نماید.