٩- باب: الاغْتِسَالِ لِلمُحْرِمِ
باب [٩]: غسل برای محرم
۸٩۴- عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الأَنْصَارِيِّ س:أَنَّهُ قیلَ لَهُ: كَيْفَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جيَغْسِلُ رَأْسَهُ وَهُوَ مُحْرِمٌ؟ فَوَضَعَ أَبُو أَيُّوبَ يَدَهُ عَلَى الثَّوْبِ، فَطَأْطَأَهُ حَتَّى بَدَا لِي رَأْسُهُ، ثُمَّ قَالَ: لِإِنْسَانٍ يَصُبُّ عَلَيْهِ: اصْبُبْ، فَصَبَّ عَلَى رَأْسِهِ، ثُمَّ حَرَّكَ رَأْسَهُ بِيَدَيْهِ فَأَقْبَلَ بِهِمَا وَأَدْبَرَ، وَقَالَ: «هَكَذَا رَأَيْتُهُ جيَفْعَلُ» [رواه البخاری: ۱۸۴٠].
۸٩۴- از ابو ایوب انصاریسروایت است که کسی از وی پرسید: پیامبر خدا جدر حال احرام سر خود را چگونه میشستند؟
ابو ایوب دست خود را بر جامۀ که [با آن پرده گرفته بود] گذاشت، و او را حرکت داد تا آنکه سرش [از زیر آن جامه] ظاهر شد، بعد از آن برای شخصی که بر سرش آب میریخت گفت: بریز! او هم آب را بر سرش ریخت، بعد از آن سرش را به دو دستش مالید، و دستهایش را به جلو و عقب سر برد و گفت: پیامبر خدا جرادیدم که چنین کردند [۲۴۲].
[۲۴۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) امام زبیدی/بنا به عادتش این حدیث را به طور مختصر ذکر کرده است، و اصل حدیث چنین است که: عبدالله بن حنین به نقل از پدرش میگوید که: عبدالله بن عباس و مسور بن مخرمه در منطقۀ (أبواء) با هم اختلاف نمودند، عبدالله بن عباسبمیگفت که: غسل کردن برای مُحرم جواز دارد، و مسور بن مخرمهسمیگفت که غسل کردن برای مُحرم جواز ندارد، و همان بو که عبدالله بن عباسبمرا نزد ابو ایوبسفرستاد. رفتم و دیدم که بر سر چاه نشسته است و غسل میکند، و به او جامۀ پرده شده است، بر وی سلام کردم، گفت: کیستی؟ گفتم: عبدالله بن حنین، مرا عبدالله بن عباسبنزدت فرستاده است تا از تو بپرسم که: پیامبر خدا جدر وقت احرام سر خود را چگونه میشستند؟ ابو ایوب دست خود را بر بالای پرده گذاشت و آن را پایین کرد، تا جایی که سرش را دیدم، بعد از آن برای شخصی که برسرش آب میریخت گفت: بریز، و او بر سرش آب ریخت، بعد از آن سر خود را با دو دستش مالش داد، و دو دست خود را به پیش و پشت سر خود برد و گفت: پیامبر خدا جرا دیدم که چنین میکردند. ۲) امام ابن عبدالبر/میگوید: مراد از (اقتداء) در این قول پیامبر خدا جکه میفرمایند: «أصحابی کالنجوم، بأیهم اقتدیتم اهتدیتم»، اقتداء کردن به فتاوای آنها نیست، و اگر چنین میبود، حاجتی نبود که ابن عباسببرای اثبات قول خود دلیل بیاورد، بلکه همین کافی بود که برای مسور ن مخرمهسبگوید که: من یک نجم، و تو یک نجم دیگری هستی، کسانی که بعد از ما میآیند، به قول هریک از ما که اقتداء کنند، برایشان کافی است، بلکه معنی (اقتداء) طوری که مزنی، و علمای دیگر از اهل نظر میگویند: قبول قول آنها در نقل احادیث است، زیرا همگی آنها عدول هستند، عمدة القاری (٧/۵۳۲). ۳) اگر صحابه در مسئلۀ اختلاف کردند، حجت قول کسی است که برای آن دلیلی از کتاب خدا، و یا سنت رسول خدا وجود داشته باشد. ۴) غسل کردن و شستن سر برای محرم جواز دارد. ۵) اگر از ریختن مو مطمئن باشد، مالیدن موی سر برای محرم روا است. ۶) سلام دادن و سخن زدن در وقت غسل کردن باکی ندارد. ٧) خبر واحد به شروطش حجت است.