۴۲- باب: صِیَامِ أَیَّامِ التَّشْرِیقِ
باب [۴۲]: روزۀ ایام تشریق
٩۶٩- عَنْ عَائِشَةَ وَابْنِ عُمَرَ ب، قَالاَ: «لَمْ يُرَخَّصْ فِي أَيَّامِ التَّشْرِيقِ أَنْ يُصَمْنَ، إِلَّا لِمَنْ لَمْ يَجِدِ الهَدْيَ» [رواه البخاری: ۱٩٩٧، ۱٩٩۸].
٩۶٩- از عائشه و ابن عمربروایت است که گفتند: پیامبر خدا جروزه گرفتن ایام تشریق را جز برای کسی که به دادن (هدی) قدرت ندارد، رخصت ندادند [۳۲۶].
[۳۲۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) ایام تشریق که به نام (ایام معدودات) نیز یاد میشود در نزد بعضی از علماء، روز یازدهم، دوازدهم، و سیزدهم ذی الحجه است، ولی امام ابو حنیفه و امام مالک و امام احمد بن حنبل میگویند که روز سزدهم ذی الحجه از ایام تشریق نیست. ۲) د روزه گرفتن ایام تشریق بین علماء اختلاف است: امام ابو حنیفه و اصاحبش و امام شافعی، و لیث بن سعد رحمهم الله، و از صحابه علی بن ابی طالبسمیگویند: روزه گرفتن ایام تشریق برای هیچ کس روا نیست، چه متمتع باشد و چه غیر متمتع، چه (هدی) داشته باشد، و چه نداشته باشد، و دلیل آنها احادیثی است که در آنها از روزه گرفتن ایام تشرق نهی شده است، و از آن جمله حدیثی است که ابو داود روایت کرده و میگوید: از عقبه بن عامرسروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «روز عرفه، و روز عید، و روزهای تشریق، عید ما مسلمانان است، و این روزها روز خورد و نوش است» و امام طحاوی/احادیث نهی از روزه گرفتن ایام تشریق را از شانزده نفر از صحابه روایت کره و میگوید: «پیامبر خدا جاز روزه گرفتن ایام تشریق در (منی) نهی کردند، و در (منی) کسانی که حج تمتع و قران کرده بودند، وجود داشتند، و با آن هم کسی را از این نهی استثناء نکردند، پس همگان در این نهی داخل میشوند»، و گرچه برای اینها جوابی از حدیث عائشه و ابن عمربندیدم، ولی شاید جواب آنها این باشد که این حدیث منسوخ است، زیرا احادیث نهی، در (منی) بود، و ایام منی ایام اواخر حیات پیامبر خدا جمیباشد. عدۀ از علماء از آن جمله: ابو اسحاق مروزی و بعضی دیگر از علماء میگویند: روزه گرفتن ایام تشریق به طور مطلق روا است، اینکه دلیل اینها چیست؟ و از حدیث باب چگونه جواب میدهند، اطلاعی بدست آورده نتوانستم. عائشه، و عبدالله بن عمر، و عروه بن زبیرشو امام مالک و اوزاعی، و اسحاق بن راهویه میگویند: روزه گرفتن ایام تشریق تنها برای متمتعی که قدرت به دادن (هدی) را نداشته، و سه روز روزهاش را تا روز دهم ذو الحجه روزه نگرفته است، روا است، وبرای غیر آن روا نیست، و حدیث باب، مستند این قول است.