۱٧- باب: ذِکْرِ القَیْنِ وَالحَدَّادِ
باب [۱٧]: قصۀ صنعتگر و آهنگر
۱٠٠٠- عَنْ خَبَّابٍ س، قَالَ: كُنْتُ قَيْنًا فِي الجَاهِلِيَّةِ، وَكَانَ لِي عَلَى العَاصِ بْنِ وَائِلٍ دَيْنٌ، فَأَتَيْتُهُ أَتَقَاضَاهُ، قَالَ: لاَ أُعْطِيكَ حَتَّى تَكْفُرَ بِمُحَمَّدٍ ج، فَقُلْتُ: «لاَ أَكْفُرُ حَتَّى يُمِيتَكَ اللَّهُ، ثُمَّ تُبْعَثَ»، قَالَ: دَعْنِي حَتَّى أَمُوتَ وَأُبْعَثَ، فَسَأُوتَى مَالًا وَوَلَدًا فَأَقْضِيكَ، فَنَزَلَتْ: ﴿أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي كَفَرَ بَِٔايَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا ٧٧﴾[رواه البخاری: ۲٠٩۱].
۱٠٠٠- از خَبابسروایت است که گفت: در زمان جاهلیت صنعتگر بودم، و از (عاص بن وائل) [یکی از زنادقه در زمان جاهلیت] مبلغی طلبگار بودم، نزدش رفتم و پولم را مطالبه نمودم.
گفت: تا وقتی که به [دین] محمد جکافر نشوی پولت را نمیدهم.
گفتم: تا وقتی که خدا تو را نمیراند، و دوباره زنده نشوی، [به دین محمد ج]کافر نخواهم شد.
گفت: پس تا وقتی که نمردهام و دوباره زنده نشدهام، مرا بگذار، در آن وقت دارای مال و اولاد میشوم و قرض تو را میدهم.
و این آیۀ کریمه نازل گردید که: «آیا آنکسی را که به آیات ما کافر گردیده، و گفته است که برایم مال و فرزندی داده خواهد شد، دیدی؟ آیا او از غیب خبر دارد؟ و یا آنکه از خداوند عهد و پیمان گرفته است»؟ [۳۶۵].
[۳۶۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) ظاهر کلام (خباب)سدلالت بر این دارد که وی وقتی را که مردن و زنده شدن دوبارۀ آن شخص باشد، برای کافر شدن خود تعیین نموده است، و به اجماع علماء کسی که به کافر شدن وقتی را تعیین نماید، از همان لحظه کافر میگردد، ولی چون قصد (خباب)ستاکید بر کافر نشدن بود، نه تعیین وقتی برای کافر شدن، بنابراین، از این سخن مؤاخذه بر وی نیست. ۲) کسی که حق مردم را از روی عناد و سر زوری نمیدهد، تشدد و گفتن سخن درشت در مقابلش روا است.