فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

٩- باب: بَیْعِ الحَطَبِ وَالکَلأِ
باب [٩]: فروختن هیزم و گیاه

٩- باب: بَیْعِ الحَطَبِ وَالکَلأِ
باب [٩]: فروختن هیزم و گیاه

۱٠٩٩- عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ش، أَنَّهُ قَالَ: أَصَبْتُ شَارِفًا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جفِي مَغْنَمٍ يَوْمَ بَدْرٍ، قَالَ: «وَأَعْطَانِي رَسُولُ اللَّهِ جشَارِفًا أُخْرَى»، فَأَنَخْتُهُمَا يَوْمًا عِنْدَ بَابِ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ، وَأَنَا أُرِيدُ أَنْ أَحْمِلَ عَلَيْهِمَا إِذْخِرًا لِأَبِيعَهُ، وَمَعِي صَائِغٌ مِنْ بَنِي قَيْنُقَاعَ، فَأَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى وَلِيمَةِ فَاطِمَةَ، وَحَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ المُطَّلِبِ يَشْرَبُ فِي ذَلِكَ البَيْتِ مَعَهُ قَيْنَةٌ، فَقَالَتْ:أَلاَ يَا حَمْزُ لِلشُّرُفِ النِّوَاءِفَثَارَ إِلَيْهِمَا حَمْزَةُ بِالسَّيْفِ فَجَبَّ أَسْنِمَتَهُمَا، وَبَقَرَ خَوَاصِرَهُمَا، ثُمَّ أَخَذَ مِنْ أَكْبَادِهِمَا، قُلْتُ لِابْنِ شِهَابٍ وَمِنَ السَّنَامِ؟ قَالَ: قَدْ جَبَّ أَسْنِمَتَهُمَا، فَذَهَبَ بِهَا، قَالَ ابْنُ شِهَابٍ: قَالَ عَلِيٌّ س: فَنَظَرْتُ إِلَى مَنْظَرٍ أَفْظَعَنِي، فَأَتَيْتُ نَبِيَّ اللَّهِ ج، وَعِنْدَهُ زَيْدُ بْنُ حَارِثَةَ، فَأَخْبَرْتُهُ الخَبَرَ، فَخَرَجَ وَمَعَهُ زَيْدٌ، فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ، فَدَخَلَ عَلَى حَمْزَةَ، فَتَغَيَّظَ عَلَيْهِ، فَرَفَعَ حَمْزَةُ بَصَرَهُ، وَقَالَ: هَلْ أَنْتُمْ إِلَّا عَبِيدٌ لِآبَائِي، فَرَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ جيُقَهْقِرُ حَتَّى خَرَجَ عَنْهُمْ، وَذَلِكَ قَبْلَ تَحْرِيمِ الخَمْرِ [رواه الخاری: ۲۳٧۵].

۱٠٩٩- از علی بن ابی طالبسروایت است که گفت: از غنایم جنگ بدر که با پیامبر خدا جاشتراک نموده بودم، ماده شتر پیری برایم رسید، و گفت که: پیامبر خداجماده شتر پیر دیگری نیز برایم دادند.

روزی این دو شتر را به در خانۀ یکی از انصار خواباندم، و مقصدم آن بود تا بر آن‌ها (إِذخر) بار کرده و بفروشم، و شخص زرگری از مردم (بنی قَینُقَاع) نیز با من بود، و از فروش این چیزها کار عروسی‌ام با فاطمهلترتیب دهم.

در این وقت [در همان خانۀ که شتران را در پیشروی آن خوابانده بودم] حمزه بن عبدالمطلب با کنیزی به شراب خواری مشغول بود، آن کنیز [در هنگام غزل خوانی برایش] گفت که: ای حمزه! به سوی شتران چاق بشتاب.

و حمزه با شمشیرش به آن‌ها حمله ور گردید، کوهان‌های آن‌ها را برید، و پهلوی آن‌ها را درید، و جگرهای آن‌ها را در آورد.

علیسمی‌گوید: منظرۀ دیدم که مرا به وحشت انداخت، و سخت ترسیدم، نزد پیامبر خدا جآمدم و زید بن حارثه نزدشان بود [۴٧۵]، واقعه را برای‌شان خبر دادم.

پیامبر خدا جبا زید بیرون شدند، و من همراه‌شان رفتم، پیامبر خدا جنزد حمزه رفته و بر او قهر نموند، حمزه چشمش را بالا نموده و گفت: آیا شما نوکران پدر من نیستید؟

پیامبر خدا جعقب عقب رفتند تا از نزدش خارج شدند، و این واقعه پیش از حرام شدن شراب بود [۴٧۶].

[۴٧۵] وی زید بن حارثه بن شراحیل قضاعی است، غلام حدیجهلبود، و خدیجهلاو را برای پیامبر خدا جبخشش داد، پیامبر خدا جاو را آزاد ساختند و فرزند خود خواندند، عمرسمی‌گوید: ما او را زید بن محمد می‌نامیدیم، تا آیۀ مبارکه نازل گرید که﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ، یعنی: آن‌ها را به نام پدر‌های حقیقی‌شان یاد کنید، پیامبر خدا جبین او بین حمزهسعقد اخوت بستند، و در جنگ مؤته به شهادت رسید. [۴٧۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) إِذخر: یک نوع گیاهی است که عرب‌ها بعضی کارها، مانند پوشیدن سقف خانه و غیره از آن استفاده می‌کردند. ۲) چون طوری که در متن حدیث آمده است، این واقعه پیش از تحریم شراب بود، زیرا حمزهسدر غزوۀ احد در سال سوم هجری به شهادت رسید، و تحریم شراب بعد از این بود، و از همین جهت پیامبر خدا جاز نگاه شراب خواری حمزهسرا مورد مؤاخذه قرار ندادند. ۳) استفاده از هیزم دشت و بیابان مباح است. ۴) مصارف عروسی بر عهدۀ شوهر است. ۵) خواباندن شتر و امثال آن به پیش روی خانۀ شخص دیگری اگر از این کار متضرر نگردد، و قبلا از آن منع نکرده باشد، روا است. ۶) امام و یا نائبش حق دارند جهت احقاق حق، به خانۀ شخص متهم داخل شوند. ٧) اگر کسی عقلش به سبب تناول چیز مباحی از بین رفته بود، و در این حالت زنش را طلاق داد، و یا کسی را دشنام داد، مؤاخذه نمی‌گردد، زیرا مستی حمزهسبه سبب شرابی بود که در آن وقت مباح بود، ولی اکنون که بعد از تحریم شراب است، اگر کسی در حالت مستی مرتکب جنایتی می‌گردد، در نزد جمهور علماء مستی برایش عذری در سقوط عقوبت شمرده نمی‌شود. بنابراین اگر کسی زنش را در این حالت طلاق داد، طلاقش معتبر شمره می‌شود، اگر کسی را کشت قصاص می‌شود، اگر زنا کرد، عقوبت زنا بر وی جاری می‌گردد، ولی امام ابن تیمیه/و بعضی از علمای دیگر تصرفات مست را لغو می‌دانند، و اکثر محاکم در دولت‌های اسلامی در موارد بسیاری به اساس همین نظر اخیر عمل می‌کنند.