فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

۴- باب: مَن اسْتَأجَرَ أَجِیراً فَتَرَكَ أَجْرَهُ فَعَمِلَ فِیهِ المُسْتَأجِرُ فَزَادَ
باب [۴]: مزدوری که مزد خود را نگرفته است و مستاجر در آن کار کرده و زیاد شده است

۴- باب: مَن اسْتَأجَرَ أَجِیراً فَتَرَكَ أَجْرَهُ فَعَمِلَ فِیهِ المُسْتَأجِرُ فَزَادَ
باب [۴]: مزدوری که مزد خود را نگرفته است و مستاجر در آن کار کرده و زیاد شده است

۱٠۵٧- عَن عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ ب، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: انْطَلَقَ ثَلاَثَةُ رَهْطٍ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ حَتَّى أَوَوْا المَبِيتَ إِلَى غَارٍ، فَدَخَلُوهُ فَانْحَدَرَتْ صَخْرَةٌ مِنَ الجَبَلِ، فَسَدَّتْ عَلَيْهِمُ الغَارَ، فَقَالُوا: إِنَّهُ لاَ يُنْجِيكُمْ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ إِلَّا أَنْ تَدْعُوا اللَّهَ بِصَالِحِ أَعْمَالِكُمْ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ: اللَّهُمَّ كَانَ لِي أَبَوَانِ شَيْخَانِ كَبِيرَانِ، وَكُنْتُ لاَ أَغْبِقُ قَبْلَهُمَا أَهْلًا، وَلاَ مَالًا فَنَأَى بِي فِي طَلَبِ شَيْءٍ يَوْمًا، فَلَمْ أُرِحْ عَلَيْهِمَا حَتَّى نَامَا، فَحَلَبْتُ لَهُمَا غَبُوقَهُمَا، فَوَجَدْتُهُمَا نَائِمَيْنِ وَكَرِهْتُ أَنْ أَغْبِقَ قَبْلَهُمَا أَهْلًا أَوْ مَالًا، فَلَبِثْتُ وَالقَدَحُ عَلَى يَدَيَّ، أَنْتَظِرُ اسْتِيقَاظَهُمَا حَتَّى بَرَقَ الفَجْرُ، فَاسْتَيْقَظَا، فَشَرِبَا غَبُوقَهُمَا، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ، فَفَرِّجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ، فَانْفَرَجَتْ شَيْئًا لاَ يَسْتَطِيعُونَ الخُرُوجَ، قَالَ النَّبِيُّ ج: وَقَالَ الآخَرُ: اللَّهُمَّ كَانَتْ لِي بِنْتُ عَمٍّ، كَانَتْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيَّ، فَأَرَدْتُهَا عَنْ نَفْسِهَا، فَامْتَنَعَتْ مِنِّي حَتَّى أَلَمَّتْ بِهَا سَنَةٌ مِنَ السِّنِينَ، فَجَاءَتْنِي، فَأَعْطَيْتُهَا عِشْرِينَ وَمِائَةَ دِينَارٍ عَلَى أَنْ تُخَلِّيَ بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِهَا، فَفَعَلَتْ حَتَّى إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهَا، قَالَتْ: لاَ أُحِلُّ لَكَ أَنْ تَفُضَّ الخَاتَمَ إِلَّا بِحَقِّهِ، فَتَحَرَّجْتُ مِنَ الوُقُوعِ عَلَيْهَا، فَانْصَرَفْتُ عَنْهَا وَهِيَ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيَّ، وَتَرَكْتُ الذَّهَبَ الَّذِي أَعْطَيْتُهَا، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ، فَافْرُجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ، فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَةُ غَيْرَ أَنَّهُمْ لاَ يَسْتَطِيعُونَ الخُرُوجَ مِنْهَا، قَالَ النَّبِيُّ ج: وَقَالَ الثَّالِثُ: اللَّهُمَّ إِنِّي اسْتَأْجَرْتُ أُجَرَاءَ، فَأَعْطَيْتُهُمْ أَجْرَهُمْ غَيْرَ رَجُلٍ وَاحِدٍ تَرَكَ الَّذِي لَهُ وَذَهَبَ، فَثَمَّرْتُ أَجْرَهُ حَتَّى كَثُرَتْ مِنْهُ الأَمْوَالُ، فَجَاءَنِي بَعْدَ حِينٍ فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ أَدِّ إِلَيَّ أَجْرِي، فَقُلْتُ لَهُ: كُلُّ مَا تَرَى مِنْ أَجْرِكَ مِنَ الإِبِلِ وَالبَقَرِ وَالغَنَمِ وَالرَّقِيقِ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ لاَ تَسْتَهْزِئُ بِي، فَقُلْتُ: إِنِّي لاَ أَسْتَهْزِئُ بِكَ، فَأَخَذَهُ كُلَّهُ، فَاسْتَاقَهُ، فَلَمْ يَتْرُكْ مِنْهُ شَيْئًا، اللَّهُمَّ فَإِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ، فَافْرُجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ، فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَةُ، فَخَرَجُوا يَمْشُونَ [رواه البخاری: ۲۲٧۲].

۱٠۵٧- از عبدالله بن عمربروایت است که گفت: از پیامبر خدا جشنیدم که می‌گفتند: «از مردمانی که پیش از شما بودند، سه گروه رفتند و شب را در غاری خوابیدند، تخته سنگ کلانی از کوه جدا شد و غار را بر آن‌ها بسته کرد.

با خود گفتند: چیزی دیگری غیر از اینکه کار‌های نیک خود را شفیع آورده و دعا کنید شما را از این تخته سنگ نجات نمی‌دهد.

یکی از آن‌ها گفت: خدا یا! پدر و مادر پیری داشتم و پیش از آن‌ها شیر را برای خانواده و غلامان خود نمی‌دادم، روزی به طلب چیزی از نزدشان دور شدم، و تا وقتی که آن‌ها خواب شده بودند، نزدشان آمده نتوانستم، شیر را برای‌شان دوشیدم، و لی نخواستم که شیر شب را پیش از آن‌ها به خانواده و غلامانم بدهم، و همان گونه قدح در دست به انتظار بیدار شدن آن‌ها تا طلوع فجر انتظار کشیدم، [صبح] بیدار شدند و شیر شب خود را نوشیدند، خدایا! اگر این کار را خاص برای رضای تو انجام داده‌ام، ما را از مصیبت این تخته سنگ نجات بده، آن تخته سنگ اندکی پس رفت، ولی از غار بیرون شده نمی‌توانستند».

پیامبر خدا جفرمودند: «شخص دیگر گفت: خدایا! دختر کاکایی داشتم که از همه کس در نزدم محبوب‌تر بود، از وی خواستم تا با من همبستر شود، ولی او امتناع می‌ورزید، تا آنکه در یکی از سال‌ها به مشکل قحطی دچار گردید، نزدم آمد، من برایش یکصد و بیست دینار دادم تا با من اجازۀ همبستر شدن با خود را بدهد، او موافقت نمود، و چون بر او قدرت پیدا کردم، [و می‌خواستم که این عمل زشت را با وی انجام بدهم] گفت: بر هم زدن مهر را جز از راه مشروع [که نکاح باشد] برایت نمی‌بخشم، [از شنیدن این سخن] از اینکه این کار زشت را با وی انجام دهم، احساس گناه کردم، و از نزدش بر گشتم، و این در حالی بود که وی محبوب‌ترین مردمان نزدم بود، و طلاهای را که داده بودم برایش بخشیدم، خدایا! اگر این کار را خاص برای رضای تو انجام داده بودم، ما را از این مصیبت نجات بده، آن تخته سنگ مقدار دیگری پس رفت، ولی باز هم از غار بیرون شده نمی‌توانستند».

پیامبر خدا جگفتند: «نفر سومی گفت: خدایا! اشخاصی را مزدور کرده بود و مزد آن‌ها را دادم، مگر یکی از آن‌ها که مزد خود گذاشت و رفت، آن مزدش را به کار انداختم، تا اینکه مال‌های بسیاری از آن حاصل شد، بعد از مدتی آن شخص نزدم آمد و گفت: ای بندۀ خدا! مزدم را بده! برایش گفتم: آنچه را که از این شترها، و گاوها، و گوسفندها و غلامان می‌بینی از مزد تو است، گفت: ای بندۀ خدا! مرا مسخره مکن! گفتم: تو را مسخره نمی‌کنم، آن شخص همۀ آن اموال را گرفت و برد، و چیزی به جا نگذاشت، خدایا! اگر این کار را خاص برای رضای تو انجام داده بودم، ما را از این مصیبتی که در آن گرفتاریم نجات بده، تخته سنگ از در غار دو گردید، و آن‌ها بیرون شدند و رفتند» [۴۳۲].

[۴۳۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) احسان به والدین سبب نجات از مشاکل دنیوی و عذاب اخروی می‌گردد. ۲) اجتناب از کار بد در حال قدرت داشتن بر آن، سبب رضای خداوندی، و حل مشاکل می‌گردد، و پیامبر خدا جفرموده‌اند: «هفت گروه‌اند که خداوند آن‌ها را در سایۀ عرش خود، در روزی که جز سایۀ عرش سایۀ دیگری نیست، پناه می‌دهد: امام عادل... و جوانی که زن زیبائی از وی می‌خواهد تا با او زنا کند، ولی او می‌گوید که من از خدا می‌ترسم. ۳) صدق و راستی د ر معامله، و ادای حقوق دیگران، سبب برکت در مال، و حصول رضای خداوند، و حل مشکلات می‌گردد. ۴) اگر کسی در مال شخص دیگری بدون اجازه‌اش معامله و خرید و فروش کرد: امام مالک و عطاء، و ربیعه، و لیث، و اوزاعی رحمهم الله می‌گویند: اگر رأس المال را به صاحبش مسترد نماید، آنچه را که فایده کرده است، از خودش می‌باشد. امام ابو حنیفه و محمد بن حسن، و زفر، رحمهم الله می‌گویند: رأس المال را برای صاحبش، و فایده را برای فقراء بدهد، و خودش نباید از آن استفاده نماید. امام احمد و اسحاق و ابو قلابه رحمهم الله می‌گویند: رأس المال و فایده متعلق به صاحب مال است، و خسارۀ مال بر عهدۀ کسی است که بر آن تصرف نموده است، و همین قول اخیر با قواعد شرع موافق‌تر به نظر می‌رسد، زیرا این شخص بدون اجازۀ صاحب مال در آن تصرف نموده است، و تصرف در مال غیر بدون اجازۀ موجب ضمان است.