فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

۱- باب: عَرْضِ الشُّفْعَةِ عَلَى صَاحِبِهَا
باب [۱]: تقدیم شفعه برای حقدار آن

۱- باب: عَرْضِ الشُّفْعَةِ عَلَى صَاحِبِهَا
باب [۱]: تقدیم شفعه برای حقدار آن

۱٠۵۲- عَن أَبُو رَافِعٍ سمَوْلَى النَّبِيِّ ج،: أَنَّّهُ جاءَ إِلَی سَعْدُ بن ابِي وَقَاصٍ سابْتَعْ مِنِّي بَيْتَيَّ فِي دَارِكَ؟ فَقَالَ سَعْدٌ: وَاللَّهِ لاَ أَزِيدُكَ عَلَى أَرْبَعَةِ آلاَفٍ مُنَجَّمَةً، أَوْ مُقَطَّعَةً، قَالَ أَبُو رَافِعٍ: لَقَدْ أُعْطِيتُ بِهَا خَمْسَ مِائَةِ دِينَارٍ، وَلَوْلاَ أَنِّي سَمِعْتُ النَّبِيَّ جيَقُولُ: «الجَارُ أَحَقُّ بِسَقَبِهِ»، مَا أَعْطَيْتُكَهَا بِأَرْبَعَةِ آلاَفٍ، وَأَنَا أُعْطَى بِهَا خَمْسَ مِائَةِ دِينَارٍ، فَأَعْطَاهَا إِيَّاهُ [رواه البخاری: ۲۲۵۸].

۱٠۵۸- از ابو رافعس [۴۲۶]غلام آزاد شدۀ پیامبر خدا جروایت است که وی نزد سعد بن ابی وقاصسآمد و گفت: همین دو خانۀ را که در حویلی تو دارم از من خریداری کن.

سعد گفت: به خداوند سوگند است که به بیش از چهار هزار درهمی که به قسط باشد نخواهم خرید.

ابو رافع گفت: از من به پنج صد دینار می‌خریدند، اگر این گفتۀ پیامبر خدا جرا که فرموده‌اند: «همسایه به سبب ملک نزدیکی که دارد مستحق‌تر است» نمی‌شنیدم، هرگز برای تو به چهار هزار درهم نمی‌فروختم، در حالی که از من به پنج صد دینار می‌خرند، و همان بود که خانه را برای وی فروخت [۴۲٧].

[۴۲۶] وی ابو رافع غلام آزاد شده پیامبر خدا جاست، نامش اسلم، و یا ابراهیم است، خودش می‌گوید: غلام عباس بن عبد المطلب بود، اسلام به خانواده‌اش داخل شد، خود عباس و همسرش ام فضل، مسلمان شدند، و من هم مسلمان شدم، عباس از قوم خود می‌ترسید، و مسلمان شدن خود را از آن‌ها پنهان می‌کرد، زیرا مال بسیاری داشت، و در نزد قومش متفرق بود، ابو رافع در خلافت علیسوفات یافت، اسد الغابه (۵/۱٩۱). [۴۲٧] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) با استناد به این حدیث امام ابو حنیفه و اصحابش رحمهم الله می‌گویند: حق شفعه برای همسایه ثابت می‌گردد، و عدۀ دیگری از علماء می‌گویند که حق شفعه طوری که در حدیث (۱٠۴۲) بیان نمودیم خاص برای شریک است، و برای همسایه حق شفعۀ نیست، و از حدیث باب چنین جواب می‌دهند که: ابو رافع شریک سعد بن أبی وقاص بود، نه همسایۀ وی، ولی لفظ (جار) که در این حدیث آمده و به معنی (همسایه) است، مذهب اول را ترجیح می‌دهد. ۲) چون لفظ (همسایه) در حدیث به طور مطلق آمده است، بنابراین حق شفعه برای هر همسایۀ، خواه مرد باشد خواه زن، خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان، خواه کبیر باشد و خواه صغیر، خواه هوشیار باشد و دیوانه، خواه عادل باشد و خواه فاسق، خواه شهر نشین باشد و خواه بادیه نشین... ثابت می‌گردد. ۳) در نزد امام ابو حنیفه، و احمد، و ثوری، و اسحاق رحمهم الله حق شفعه میراث برده نمی‌شود، یعنی: اگر کسی که حق شفعه برایش ثابت شده است، در حیات خود از حق شفعه استفاده نکرد، این حق برای ورثه‌اش منتقل نمی‌گردد، امام شافعی و امام مالک رحمهم الله می‌گویند: حق شفعه میراث برده می‌شود، و برای ورثه منتقل می‌گردد. ۴) انسان در مقابل پول و امتعۀ دنیوی، نباید مکارم اخلاق و حق همسایه را نادیده بگیرم.