۸- باب: لاَ یَدْخُلُ الدَّجَّالُ المَدِینَةَ
باب [۸]: دجال به مدینۀ [منوره] داخل نمیشود
٩۱۲- عَنْ أَبِي بَكْرَةَ س، عَنِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: «لاَ يَدْخُلُ المَدِينَةَ رُعْبُ المَسِيحِ الدَّجَّالِ، لَهَا يَوْمَئِذٍ سَبْعَةُ أَبْوَابٍ، عَلَى كُلِّ بَابٍ مَلَكَانِ» [رواه البخاری: ۱۸٧٩].
٩۱۲- از ابو بَکرهساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند:
«ترس و وحشت مسیح دجال به مدینه داخل نمیشود، [در زمان مسیح دجال] مدینه دارای هفت دروازه خواهد بود، و بر هر دروازۀ دو ملک است [و از آن نگهبانی میکند]» [۲۶۳].
٩۱۳- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج، «عَلَى أَنْقَابِ المَدِينَةِ مَلاَئِكَةٌ لاَ يَدْخُلُهَا الطَّاعُونُ، وَلاَ الدَّجَّالُ» [رواه البخاری: ۱۸۸٠].
٩۱۳- از ابو هریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرموند:
«بر سر راههای مدینه فرشتههایی است، و [از این سبب] طاعون و دجال در آن داخل نمیشود» [۲۶۴].
٩۱۴- عَن أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ س، عَنِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: «لَيْسَ مِنْ بَلَدٍ إِلَّا سَيَطَؤُهُ الدَّجَّالُ، إِلَّا مَكَّةَ، وَالمَدِينَةَ، لَيْسَ لَهُ مِنْ نِقَابِهَا نَقْبٌ، إِلَّا عَلَيْهِ المَلاَئِكَةُ صَافِّينَ يَحْرُسُونَهَا، ثُمَّ تَرْجُفُ المَدِينَةُ بِأَهْلِهَا ثَلاَثَ رَجَفَاتٍ، فَيُخْرِجُ اللَّهُ كُلَّ كَافِرٍ وَمُنَافِقٍ» [رواه البخاری: ۱۸۸۱].
٩۱۴- از انس بن مالکساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند:
«هیچ شهری نیست مگر آنکه قدم دجال به آن میرسد، مگر مکه و مدینه، هیچ راهی از راههای [این دو شهر] نیست که [بخواهد دجال از آن داخل شود] مگر آنکه برسر آن راه ملائکه صف بستهاند و از آن راه محافظت میکنند، بعد از آن سه زلزله و جنبش در مدینه و ساکنین آن به وقوع میپیوندد، [و در این وقت] هرکافر و منافقی [که در مدینه وجود دارد]، بیرون میشود و به سوی دجال میرود [۲۶۵].
٩۱۵- عَن أَبَي سَعِيدٍ الخُدْرِيَّ س، قَالَ: حَدَّثَنَا رَسُولُ اللَّهِ جحَدِيثًا طَوِيلًا عَنِ الدَّجَّالِ فَكَانَ فِيمَا حَدَّثَنَا بِهِ أَنْ قَالَ: «يَأْتِي الدَّجَّالُ، وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْهِ أَنْ يَدْخُلَ نِقَابَ المَدِينَةِ، بَعْضَ السِّبَاخِ الَّتِي بِالْمَدِينَةِ، فَيَخْرُجُ إِلَيْهِ يَوْمَئِذٍ رَجُلٌ هُوَ خَيْرُ النَّاسِ، أَوْ مِنْ خَيْرِ النَّاسِ، فَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّكَ الدَّجَّالُ، الَّذِي حَدَّثَنَا عَنْكَ رَسُولُ اللَّهِ جحَدِيثَهُ، فَيَقُولُ الدَّجَّالُ: أَرَأَيْتَ إِنْ قَتَلْتُ هَذَا، ثُمَّ أَحْيَيْتُهُ هَلْ تَشُكُّونَ فِي الأَمْرِ؟ فَيَقُولُونَ: لاَ، فَيَقْتُلُهُ ثُمَّ يُحْيِيهِ، فَيَقُولُ حِينَ يُحْيِيهِ: وَاللَّهِ مَا كُنْتُ قَطُّ أَشَدَّ بَصِيرَةً مِنِّي اليَوْمَ، فَيَقُولُ الدَّجَّالُ: أَقْتُلُهُ فَلاَ أُسَلَّطُ عَلَيْهِ [رواه البخاری: ۱۸۸۲].
٩۱۵- از ابو سعید خدریسروایت است که گفت: پیامبر خدا جبرای ما در مورد دجال سخن طولانی گفتند، و از جملۀ آن سخن این بود که گفتند:
«دجال میآید، وداخل شدن در راههای مدینه بر وی حرام است، ولی وی در بعضی از شوره زارهای مدینه منزل میکند».
«و در این وقت شخصی که بهترین مردمان است و یا از بهترین مردمان است نزدش رفته و برایش میگوید: من یقین دارم که تو همان دجالی هستی که پیامبر خداجاز تو به ما خبر دادهاند».
«دجال [برای مردمان] میگوید: اگر من این شخص را بکشم و دوباره زنده کنم، باز هم در کار من شک میکنید؟
میگویند: نِه!
او آن شخص را میکشد و دوباره زنده میکند، آن شخص وقتی که دجال او را زنده کرد، میگوید: بخداوند قسم است که من هیچگاه مثل امروز [در دجال بودن تو متیقن] و با درک نبودم.
دجال میگوید: او را میکشم، ولی به کشتن وی قدرت پیدا نمیکند» [۲۶۶].
[۲۶۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: دجال، مشتق از دجل به معنی دروغ و فریب است، پس دجال بسیار دروغگو و فریب کار است، و دجال را از آن سبب (مسیح) میگویند که یک چشمش کور و ممسوح است، یعنی: هموار و مالیده شده است، و یا به این سبب است که وی تمام روی زمین را مسح کرده و میپیماید، و عیسی÷را از آن جهت (مسیح) میگویند که مریضهای به اثر مسح کردن وی شفا مییافتند. [۲۶۴] از این حدیث دانسته میشود که: طاعون یعنی وبا، و دجال به مدینۀ منوره داخل نمیشوند و یا داخل شده نمیتوانند. [۲۶۵] از مسائل و احکام متعلق به این حدیث آنکه: ۱) گرچه در این حدیث تنها ذکر مکه و مدینه است که از فتنۀ دجال در امان میماند، ولی در روایات دیگری بیت المقدس و مسجد طور، و یا کوه طور نیز ذکر گردیده است که دجال به آنها نیز داخل شده نمیتواند، امام عینی/در عمدة القاری میگوید که: امام طبری از عبدالله بن عمربروایت میکند که در همین حدیث این هم آمده است که: «و مگر کعبه و بیت المقدس»، و در این حدیث در روایت ابو جعفر طحاوی/این هم آمده است که: «و مگر مسجد طور»، و در بعضی روایات این حدیث به این لفظ است که «هیچ جایی نمیماند مگر آنکه [دجال] آن را میگیرد، مگر مکه، مدینه، و بیت المقدس، وجبل طور، که ملائکه او را از این جاها میراند». ۲) مدینه و اهل مدین دارای فضایل خاصی هستند، و در مدینه سه زلزله رخ میدهد که به اثر آن منافقینی که در مدینه وجود دارند، از آن خارج گردیده و به طرف دجال میروند، ولی مسلمانان مخلص در ایمان خود ثابت قدم مانده و از فریب و فتنۀ دجال در امان میمانند. [۲۶۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) شخصی که بهترین مردمان است و یا از بهترین مردمان است و به نزد دجال رفته و برایش میگوید که: من یقین دارم که تو همان دجالی هستی که پیامبر خدا جاز تو به ما خبر دادهاند طوری که در صحیح مسلم آمده است، خضر÷است. ۲) اینکه خضر÷بعد از اینکه دجال او را میکشد و زنده میکند، برای دجال میگوید که: (به خداوند قسم است که من هیچگاه مثل امروز [در دجال بودن تو، متیقن] و با درک نبودم) این است که پیامبر خدا جخبر داده بودند که یکی از علائم دجال این است که شخص کشته را زنده میکند. ۳) در صحیح مسلم آمده است که خداوند بدن خضر÷را به آهن تبدیل میکند که هیچ حربۀ بر آن کارگر نمیافتد، و بعد از آن دجال دست و پای خضر÷را گرفته و آن را در جای میاندازد، و مردم فکر میکنند که او را در آتش انداخته است، ولی در حقیقت وی در بهشت افتاده است.