فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

۳- باب: الوَکَالَةِ فِي قَضَاءِ الدُّیُونِ
باب [۳]: وکیل گرفتن در ادای قرض

۳- باب: الوَکَالَةِ فِي قَضَاءِ الدُّیُونِ
باب [۳]: وکیل گرفتن در ادای قرض

۱٠۶۶- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ جيَتَقَاضَاهُ، فَأَغْلَظَ فَهَمَّ بِهِ أَصْحَابُهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «دَعُوهُ، فَإِنَّ لِصَاحِبِ الحَقِّ مَقَالًا»، ثُمَّ قَالَ: «أَعْطُوهُ سِنًّا مِثْلَ سِنِّهِ»، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِلَّا أَمْثَلَ مِنْ سِنِّهِ، فَقَالَ: «أَعْطُوهُ، فَإِنَّ مِنْ خَيْرِكُمْ أَحْسَنَكُمْ قَضَاءً» [رواه البخاری: ۲۳٠۶].

۱٠۶۶- از ابو هریرهسروایت است که شخصی نزد پیامبر خدا جآمد، و در طلب قرض خود در مقابل آن حضرت جدرشت زبانی کرد، صحابه خواستند تا نسبت به وی عکس العمل نشان دهند.

پیامبر خدا جفرمودند: «او را بگذارید، چون زبان حقدار دراز است».

سپس فرمودند: «هم سن شترش برایش شتری بدهید».

گفتند: یارسول الله! شتری مانند شتر او نیست، این شترها بر شتر او مزیت دارد.

فرمودند: «شتر بهتری برایش بدهید زیرا بهترین شما کسی است که قرض خود را به طورشایسته تری اداء می‌کند» [۴۴۲].

[۴۴۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) گویند شخصی که در مقابل پیامبر خدا جدرشت زبانی کرد، از منافقین، و یا از مردم بادیه نشین بود، و طبیعت مردم بادیه نشین عدم مراعات لطف و ادب در سخن زدن است. ۲) این موقف نبیل پیامبر خدا جدر مقابل این شخص که با وجود درشت زبانی نه تنها آنکه قرضش را دادند بلکه چیزی هم بر آن افزودند، دلالت بر نهایت حسن خلق، و حلم و تواضع پیامبر خدا جدارد، و کسی که خداوند در مدحش گفته باشد که:﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤البته چنین شخصیتی است که بدی را به نیکی جواب می‌دهد نه به بدی. ۳) مناسب برای (ولی امر) آن است که از اشتباهات جهال نسبت به خود، گذشت نماید. ۴) اطرافیان (ولی امر) حق دارند بدون اذن وی، مانع تجاوز دیگران نسبت به وی شوند. ۵) وکیل گرفتن در ادای قرض جواز دارد. ۶) جمهور علماء با استناد به این حدیث می‌گویند: قرض گرفتن حیوان به حیوان جواز دارد، ولی امام ابو حنیفه و اصحابش و ثوری، و حسن بن صالح رحمهم الله می‌گویند: قرض گرفتن حیوان به حیوان روا نیست، و آنچه که در این حدیث آمده است، پیش از تحریم ربا بود، و بعد از اینکه ربا حرام گردید، پیامبر خدا جاز فروختن حیوان به حیوان منع کردند، ترمذی/از سمرهسروایت می‌کند که پیامبر خدا ج«از فروختن حیوان به حیوان به طور نسیه منع نمودند»، بنابراین حدیث باب و احادیث دیگری که دلالت بر جواز قرض حیوان به حیوان دارد، پیش از تحریم ربا بوده و منسوخ است. ٧) اگر در وقت قرض دادن، چیزی را بیشتر از قرض، شرط نکرده بودند، و قرضدار در وقت ادای قرض، چیزی را بیشتر از قرض برای طلبگار داد، این عملش حسن معامله گفته شده و جواز دارد، ولی اگر به طور صریح و یا به طور ضمنی چیزی را بیشتر از قرض شرط کرده بودند، دادن و گرفتن آن سود بوده و حرام است. ۸) امام می‌تواند جهت رفع فقر و دیگر مشکلات مردم، قرض بگیرد، زیرا قرضی که پیامبر خدا جگرفته بودند، برای فقراء گرفته بودند، نه برای خود، زیرا قرض آن شخص را از شتران صدقه دادند، و معلوم است که صدقه برای پیامبر خدا جو اهل بیت‌شان حرام است.