۱٠- باب:
باب [۱٠]
۱٠۸٧- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّ النَّبِيَّ جكَانَ يَوْمًا يُحَدِّثُ، وَعِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ البَادِيَةِ: أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ اسْتَأْذَنَ رَبَّهُ فِي الزَّرْعِ، فَقَالَ لَهُ: أَلَسْتَ فِيمَا شِئْتَ؟ قَالَ: بَلَى، وَلَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَزْرَعَ، قَالَ: فَبَذَرَ، فَبَادَرَ الطَّرْفَ نَبَاتُهُ وَاسْتِوَاؤُهُ وَاسْتِحْصَادُهُ، فَكَانَ أَمْثَالَ الجِبَالِ، فَيَقُولُ اللَّهُ: دُونَكَ يَا ابْنَ آدَمَ، فَإِنَّهُ لاَ يُشْبِعُكَ شَيْءٌ، فَقَالَ الأَعْرَابِيُّ: وَاللَّهِ لاَ تَجِدُهُ إِلَّا قُرَشِيًّا، أَوْ أَنْصَارِيًّا، فَإِنَّهُمْ أَصْحَابُ زَرْعٍ، وَأَمَّا نَحْنُ فَلَسْنَا بِأَصْحَابِ زَرْعٍ، فَضَحِكَ النَّبِيُّ ج[رواه البخاری: ۲۳۴۸].
۱٠۸٧- از ابو هریرهسروایت است که: پیامبر خدا جروزی سخن میزدند، و در این وقت شخص بادیه نشینی نزدشان نشسته بود.
فرمودند: «شخصی از اهل بهشت از پروردگارش اجازه خواست تا در داخل بهشت کشت و زراعت نماید.
خداوند برایش گفت: آیا هر چیزی را که میخواهی نزدت نیست؟
گفت: چرا نیست؟ همه چیز هست ولی من کشت و زراعت کردن را دوست دارم.
گفت: و آن شخص بذر نمود و تخم پاشید، به یک چشم بر هم زدن، [زراعتش] سبز گردید، رسید، و درو شد، و به اندازۀ کوهها بالا آمد.
خداوند برایش گفت: ای فرزند آدم! همه را بگیر، زیرا هیچ چیزی تو را سیر نمیکند».
آن شخص بادیه نشین گفت: به خداوند سوگند که آن شخص را نمییابی مگر قرشی و یا نصاری، زیرا آنها اهل کشت و زراعت اند، ولی ما [مردم بادیه نشین] اهل کشت و زراعت نیستیم، و پیامبر خدا جخندیدند [۴۶۳].
[۴۶۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) در بهشت هر چیزی را که انسان از لذات و کارهای دنیوی بخواهد، در نزدش موجود است، خداوند متعال میفرماید:﴿وَفِيهَا مَا تَشۡتَهِيهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡيُنُۖ﴾. ۲) اگر کسی پیشۀ داشته باشد که سبب عیب برایش نباشد، جواز دارد که او را به همان پیشهاش وصف نمائیم، مثلا: بگوئیم، فلانی نجار، فلانی بزاز، فلانی دهقان، و امثال اینها. ۳) انسان بر هرکاری که عادت کرد، ولو آنکه سبب زحمتش باشد، به آن عشق میورزد، و میخواهد تا به همان کار ادامه بدهد. ۴) اجراءات کارها در بهشت، مانند اجراءات کارها در این دنیا نیست، بلکه همه چیز در آنجا به حسب دلخواه و بدون زحمت و بسیار به زودی انجام میگیرد.