۴- باب: عُمْرَةِ التَّنْعِیمِ
باب [۴]: عمرۀ تنعیم
۸۶٩- عَن عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِي بَكْرٍ ب،: أَنَّ النَّبِيَّ ج«أَمَرَهُ أَنْ يُرْدِفَ عَائِشَةَ، وَيُعْمِرَهَا مِنَ التَّنْعِيمِ» [رواه البخاری: ۱٧۸۴].
۸۶٩- از عبد الرحمن بن ابو بکربروایت است که گفت: پیامبر خدا جبه او امر کردند که عائشهلرا به پشت سر خود سوار کند، و او را به تنعیم عمره بدهد [۲٠۸].
وَأَنَّ سُرَاقَةَ بْنَ مَالِكِ بْنِ جُعْشُمٍ لَقِيَ النَّبِيَّ جوَهُوَ بِالعَقَبَةِ، وَهُوَ يَرْمِيهَا، فَقَالَ: أَلَكُمْ هَذِهِ خَاصَّةً يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لاَ، بَلْ لِلْأَبَدِ» [رواه البخاری: ۱٧۸۵].
و سراقه بن مالک بن جعشمس [۲٠٩]با پیامبر خدا جدر نزد جمرۀ عقبه، در حالی که رمی میکردند، ملاقات نمود، و گفت: یا رسول الله! آیا (این امر) [که انجام دادن عمره در ماههای حج، و یا فسخ حج به عمره باشد] خاص برای شما است؟
فرمودند: «نه، خیر! بلکه برای ابد است» [۲۱٠].
[۲٠۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) کسی که مقیم مکه است، اگر میخواهد عمره کند، باید از حرم خارج گردیده و از زمین حل احرام ببندد. ۲) اینکه پیامبر خدا جبرای عبد الرحمن امر کردند که عائشه را با خود به تنعیم ببرد، برای آن بود که تنعیم نسبت به دیگر اطراف حرم، نزدیکترین منطقه به زمین حل است. ۳) خلوت نمودن با محرم در سفر و در اقامت جواز دارد، و محرم زن، بعد از شوهر وی کسی است که نکاح وی با وی برای ابد حرام باشد، مانند: پدر، فرزند، برادر، کاکا، ماما، و امثال اینها. [۲٠٩] وی سراقه بن مالک بن جُعشم مدلجی است، و این همان کسی است که در هجرت نبی کریم جبا ابو بکرسغرض کشتن آنها به تعقیب آنها بر آمده بود، و در فتح مکه مسلمان شد، و در اول خلافت عثمانسدر سال بیست و چهار هجری وفات یافت، اسد الغابه (۲/۲۶۵-۲۶۶). [۲۱٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) بعضی از علماء از عبارت (این امر) چنین فهمیدهاند که مراد از آن فسخ حج به عمره است، بنابراین گفتهاند که: اگر کسی نیت حج را میکند، و (هدی) با خود ندارد، روا است که نیت حجش را به عمره تبدیل نموده و بعد از ادای عمره، خود را حلال سازد، و حتی بعضی از معاصرین این عمل را واجب دانسته و میگویند: حج مفرد اصلا جواز ندارد، به این معنی که اگر کسی تنها نیت حج را میکند که (حج مفرد) گفته میشود، باید حجش را به عمره تبدیل کند، و بعد از انجام دادن اعمال عمره خود را حلال سازد، و باز در روز ترویه برای ادای حج، دوباره نیت نماید. ۲) جمهور علماء از زمان صحابه، به شمول خلفای راشدین تا به امروز، در همۀ مذاهب، حج مفرد را جائز دانسته و به آن عمل کردهاند، و گفتهاند: کسی که نیت حج را میکند، باید حج خود را به اتمام برساند، و فسخ حج به عمره خاص برای صحابه، و تنها برای همان سالی بود که پیامبر خدا جبا آنها بودند، و قولی که مخالف با اجماع امت باشد، اعتبار علمی چندانی ندارد. ۳) بنابر آنچه که گذشت، مراد از (این امر) که در سؤال سراقهسآمده است، عمره کردن در ماههای حج است، نه فسخ حج به عمره، زیرا در زمان جاهلیت عمره کردن در ماههای حج را طوری که قبلاً ذکرش رفت از بدترین گناهها میدانستند، و بعد از اینکه پیامبر خدا جاین عمل را برای صحابه اجازه دادند، سراقهسفکر کرد که شاید این کار خاص برای همین سال باشد، از این جهت از پیامبر خدا جدر زمینه استفسار نمود، و پیامبر خدا جبرایش خبر دادند که این حکم عا، و برای ابد، و برای همگان است.