۱۸- باب: ذِکْرِ الخَیَّاطِ
باب [۱۸]: قصۀ خیاط
۱٠٠۱- عَن أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ س، قَالَ: إِنَّ خَيَّاطًا دَعَا رَسُولَ اللَّهِ جلِطَعَامٍ صَنَعَهُ، قَالَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ: فَذَهَبْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جإِلَى ذَلِكَ الطَّعَامِ، فَقَرَّبَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جخُبْزًا وَمَرَقًا، فِيهِ دُبَّاءٌ وَقَدِيدٌ، فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ ج«يَتَتَبَّعُ الدُّبَّاءَ مِنْ حَوَالَيِ القَصْعَةِ»، قَالَ: «فَلَمْ أَزَلْ أُحِبُّ الدُّبَّاءَ مِنْ يَوْمِئِذٍ» [رواه البخاری: ۲٠٩۲].
۱٠٠۱- از انس بن مالکسروایت است که گفت: شخص خیاطی نانی را تهیه نمود، و پیامبرخدا جرا دعوت کرد، انس بن مالکسگفت که: من هم با پیامبر خداجبه آن دعوت اشتراک نمودم.
[آن خیاط] برای پیامبر خدا جنان و شوربای که از (دُبَّاء) و گوشت قاق تهیه شده بود آورد، پیامبر خدا جرا دیدم که کدوها را از اطراف کاسه چیده [و میخورند]، و از آن وقت تا به امروز، (دُبَّاء) را دوست دارم [۳۶۶].
[۳۶۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) دُباء یک نوع کدوئی است که قسمت پایانیاش کلان و قسمت بالائیاش باریک است، و در هرات آن را کدوی آبی میگویند، و (دباء) به معنی کدوی تنبلی نیز میآید. ۲) اجابت کردن دعوت واجب، و یا حد اقل سنت است. ۳) این حدیث بیانگر تواضع پیامبر خدا جاست، زیرا دعوت همگان را میپذیرفتند و به خانۀ آنها میرفتند. ۴) این حدیث بیانگر علو مرتبۀ انسساست، زیرا درجۀ محبتش نسبت به پیامبر خدا جبه جایی رسیده بود، که همان چیزی را میپسندید و دوست داشت، که پیامبر خدا جمیپسندیدند و دوست میداشتند. ۵) این حدیث دلالت بر فضیلت کدو دارد، علمای احناف گفتهاند: اگر کسی بگوید که پیامبر خدا جکدو را دوست داشتند، و دیگری بگوید که من دوست ندارم، خوف آن است که به این گفتۀ خود کافر شود. ۶) اولیای امور اگر دعوت میشوند، نباید بدون از عذر معقولی، از رفتن به خانۀ عموم مردم خود داری نمایند.