فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

۱٩- باب: مَنْ أَهَلَّ فِي زَمَنِ النَّبِيِّ جکَإِهْلاَلِهِ ج
باب [۱٩]: کسی که در زمان پیامبر خدا جمانند نیت ایشان به حج، نیت کرده است

۱٩- باب: مَنْ أَهَلَّ فِي زَمَنِ النَّبِيِّ جکَإِهْلاَلِهِ ج
باب [۱٩]: کسی که در زمان پیامبر خدا جمانند نیت ایشان به حج، نیت کرده است

٧۸٩- عَنْ أَبِي مُوسَى س، قَالَ: بَعَثَنِي النَّبِيُّ جإِلَى قَوْمٍ بِاليَمَنِ، فَجِئْتُ وَهُوَ بِالْبَطْحَاءِ، فَقَالَ: «بِمَا أَهْلَلْتَ؟» قُلْتُ: أَهْلَلْتُ كَإِهْلَالِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: «هَلْ مَعَكَ مِنْ هَدْيٍ؟» قُلْتُ: لَا، فَأَمَرَنِي، فَطُفْتُ بِالْبَيْتِ، وَبِالصَّفَا وَالمَرْوَةِ، ثُمَّ أَمَرَنِي، فَأَحْلَلْتُ، فَأَتَيْتُ امْرَأَةً مِنْ قَوْمِي، فَمَشَطَتْنِي - أَوْ غَسَلَتْ رَأْسِي - فَقَدِمَ عُمَرُ سفَقَالَ: إِنْ نَأْخُذْ بِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُنَا بِالتَّمَامِ، قَالَ اللَّهُ: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚوَإِنْ نَأْخُذْ بِسُنَّةِ النَّبِيِّ جفَإِنَّهُ «لَمْ يَحِلَّ حَتَّى نَحَرَ الهَدْيَ» [وراه البخاری: ۱۵۵٩].

٧۸٩- از ابو موسیسروایت است که گفت: پیامبر خدا جمرا به سوی قومی به یمن فرستادند [۱۱۴]، چون باز آمدم ایشان در بطحای [مکه] بودند.

گفتند: «نیت چه نوع حجی را نموده‌ای؟

گفتم: نیت همان حجی را نموده‌ام که پیامبر خدا جنموده‌اند

فرمودند: هدی شکرانه به همراهت هست؟

گفتم: نه!

مرا امر کردند که طواف و سعی را انجام دهم، [طواف و سعی را انجام دادم]، بعد از آن امر کردند که خود را حلال سازم، [خود را حلال ساختم]، بعد از آن نزد زنی از اقوامم آمدم، و آن زن سرم را شانه زد، و یا شست [۱۱۵].

چون زمان [خلافت] عمرسرسید، گفت: اگر به کتاب خدا عمل نمائیم، کتاب خدا ما را به تمام نمودن [عمره و حج] امر می‌نماید، خداوند متعال می‌فرماید: «حج و عمره را خاص برای خدا به اتمام برسانید» [۱۱۶]، و اگر به سنت پیامبر خدا جعمل نمائیم، پیامبر خدا جتا وقتی که هدی را (نحر) نکردند، خود را حلال نساختند [۱۱٧].

[۱۱۴] فرستادن ابو موسیسبه یمن در سال دهم هجری پیش از حجة الواع بود. [۱۱۵] آنچه که قابل تذکر است این است که: ۱) شک بین شانه زدن سر و یا شستن آن، از بعضی از روات حدیث است، نه خود ابو موسیس. ۲) بعضی از شراح حدیث می‌گویند زنی که ابو موسیسنزدش رفت، و آن زن سرش را شانه زد و یا شست، همسر برادر ابو موسیسبود، ولی کرمانی/می‌گوید: باید این حدیث را بر این حمل کرد که این زن برادر زادۀ ابو موسی بوده باشد، نه همسر برادرش، زیرا همسر برادر، برای انسان محرم نیست، و روا نیست که زن نا محرم سرانسان را شانه بزند و یا بشوید، ولی امام کرمانی دلیل نقلی بر این ادعای خود ندارد، و هیچ عالم دیگری نیز تا جای که اطلاع دارم چنین دلیلی ارئه نکرده است. [۱۱۶] یعنی: کسی که به حج نیت می‌کند، نباید آن را به عمره تبدیل نماید، بلکه باید حج خود را به اتمام برساند، زهری می‌گوید: از عمرسروایت شده است که در تفسیر این قول خداوند متعال می‌فرماید: «حج و عمره را خاص برای خدا به اتمام برسانید» چنین می‌گفت که: تمام کردن حج و عمره عبارت از این است که هر کدام به طور جداگانۀ اداء گردد، و اگر کسی عمره می‌کند، در غیر ماه‌های حج عمره کند. [۱۱٧] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) عمرسنظرش این بود که اگر کسی نیت حج می‌کند، نباید آن را به عمره مبدل سازد، و یا نظرش این بو که در ماه‌های حج نباید کسی عمره نماید، و در نتیجه حج تمتع را جائز نمی‌دانست، ولی اجماع علماء بر این است که هر سه نوع حج که: تمتع، قران، و افراد باشد جواز دارد، وخلافی که هست در افضلیت است که إن شاء الله بعد از این بیان خواهد شد، و اجتهاد عمرسبراساس چیزی بود که از آیت قرآنی فهمیده بود، و طوری که معروف است مجتهدین در فهم آیات قرآنی و احادیث نبوی و در منهج اجتهاد خود، نظرات متفاوتی دارند. ۲) عمره کنندۀ که (هدی) را با خود آورده است، و نیت حج را دارد، تا وقتی که (هدی) خود را در روز نحر، ذبح نمی‌کند، نباید از احرامش خارج گردد. ۳) اینکه پیامبر خدا جابو موسیسرا امر کردند که خود را حلال سازد، و برای علیسچنین امری نکردند، سببش این بود که ابو موسیسهدی با خود نیاورده بود، ولی علیساطلاع داشتند، از وی در مورد داشتن و یا نداشتن هدیش سؤال نکردند، ولی چون در مورد ابو موسیساز آوردن و نیاوردن هدیش مطمئن نبودند، در زمینه از وی استفسار نمودند.