فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد سوم

فهرست کتاب

۲۴- باب: فَضْلِ مَکَّةَ وَبُنْیَانِهَا
باب [۲۴]: فضیلت مکه و بنای آن

۲۴- باب: فَضْلِ مَکَّةَ وَبُنْیَانِهَا
باب [۲۴]: فضیلت مکه و بنای آن

۸٠٠- عَنْ عَائِشَةَ ل، قَالَتْ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ جعَنْ الجَدْرِ أَمِنَ البَيْتِ هُوَ؟ قَالَ: «نَعَمْ» قُلْتُ: فَمَا لَهُمْ لَمْ يُدْخِلُوهُ فِي البَيْتِ؟ قَالَ: «إِنَّ قَوْمَكِ قَصَّرَتْ بِهِمُ النَّفَقَةُ» قُلْتُ: فَمَا شَأْنُ بَابِهِ مُرْتَفِعًا؟ قَالَ: «فَعَلَ ذَلِكَ قَوْمُكِ، لِيُدْخِلُوا مَنْ شَاءُوا وَيَمْنَعُوا مَنْ شَاءُوا، وَلَوْلاَ أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِيَّةِ، فَأَخَافُ أَنْ تُنْكِرَ قُلُوبُهُمْ، أَنْ أُدْخِلَ الجَدْرَ فِي البَيْتِ، وَأَنْ أُلْصِقَ بَابَهُ بِالأَرْضِ» [رواه البخاری: ۱۵۸۴].

۸٠٠- از عائشهلروایت است که گفت: از پیامبر خدا جپرسیدم که آیا این دیوار کوتاه، جزئی از خانه است [۱۳۳]؟

فرمودند: «بلی».

گفتم پس چرا آن را به خانه داخل نکردند؟

فرمودند: «امکانات قوم تو کوتاهی کرد».

گفتم: چرا (دروازۀ) خانه بلند ساخته شده است؟

فرمودند: «قوم تو از این جهت چنین کردند، تا هرکسی که خواسته باشند برایش اجازۀ داخل شدن [به خانه را] بدهند، و هرکسی را که نخواسته باشند از داخل شدنش ممانعت به عمل آورند.

و اگر قومت تازه آشنا به جاهلیت نمی‌بودند، و خوف آزردگی خاطر آن‌ها را نمی‌داشتم، دیوار را به خانه داخل می‌نمودم، و درِ خانه را هم کف زمین می‌ساختم» [۱۳۴].

۸٠۱- وَفِی رِوایَةِ عَنهَا ل: أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ لَهَا: «يَا عَائِشَةُ، لَوْلاَ أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِيَّةٍ لَأَمَرْتُ بِالْبَيْتِ، فَهُدِمَ، فَأَدْخَلْتُ فِيهِ مَا أُخْرِجَ مِنْهُ، وَأَلْزَقْتُهُ بِالأَرْضِ، وَجَعَلْتُ لَهُ بَابَيْنِ، بَابًا شَرْقِيًّا، وَبَابًا غَرْبِيًّا، فَبَلَغْتُ بِهِ أَسَاسَ إِبْرَاهِيمَ» [رواه البخاری: ۱۵۸۶].

۸٠۱- در روایت دیگری از عائشهلآمده است که پیامبر خدا جفرمودند:

«ای عائشه! اگر قوم تو، تازه جاهلیت را ترک نکرده بودند، امر می‌کردم که خانه را منهدم سازند، و آنچه را که از خانه ملحق می‌ساختم، و دروازه‌اش را هم کف زمین می‌ساختم، و برایش دو دروازه قرار می‌دادم، یکی شرقی و دیگری غربی، و به این طریق خانه را مطابق اساس ابراهیم÷بنا می‌کردم» [۱۳۵].

[۱۳۳] مراد از دیوار کوتاه آن قسمت از خانۀ مشرفه است که به شکل نیم دائره بوده، و بنام (حجر) یاد می‌شود و در زیر ناودان قرار دارد. [۱۳۴] از احکام و مسائل متلعق به این حدیث آنکه: ۱) از ابن عمربروایت است که گفت: (هنگامی که خداوند آدم÷را از بهشت فرود آورد، برایش گفت: به همراه تو خانۀ را نیز فرود می‌آورم تا به مانند آنکه به عرش من طواف صورت می‌گیرد، به آن نیز طواف صورت بگیرد، و مانند آنکه در نزد عرش من نماز خوانده می‌شود، در نزد آن نیز نماز خوانده شود، و چون طوفان نوع÷فرا رسید، خداوند خانه را مرفوع ساخت، و انبیاءبدون آنکه جای معین خانه رابدانند، به حج می‌آمدند، و همان بود که خداوند جای آن را برای ابراهیم÷بیان نمود و نمایان ساخت). ۲) چون ابراهیم÷ماموریت یافت که کعبه را بنا نماید، موضوع را با فرزندش اسماعیل÷در میان گذاشت و گفت: خداوند مارا ماموریت داده است تا خانه‌اش را بنا کنم، اسماعیل÷گفت: امر پروردگارت را بجا بیاور، گفت: خداوند امر کرده است که تو هم با من همکاری نمائی، گفت: از فرمان پروردگارم اطاعت می‌کنم، و همان بود که پدر و فرزند خانه را بنا نهادند. ۳) از علیسروایت است که گفت: بعد از اینکه ابراهیم÷خانه را بنا کرد، بعد از مرور قرن‌ها خانه خراب شد، وقبیلۀ که به نام (جُرهُم) یاد می‌شود، دوباره آن را بنا نمود، و بعد از قرن‌ها دوباره خراب شد، و قریش آن را بنا نهادند، و این در وقتی بود که نبی کریم جبه سن جوانی رسیده بودند. ۴) گویند: سبب خرابی خانۀ کعبه در زمان جوانی نبی کریم جآن بود که زنی خوشبوئی از روی آتش گذاشته بود، و می‌خواست که خانه را معطرسازد، پرزۀ از آن آتش پرید و روی دروازۀ خانه افتاد، و تمام خان آتش گرفت، و سوخت، و همان بود که قریش خانه را منهدم ساخته و دوباره بنا نهادند، و چون قبائل عرب در گذاشتن حجر الأسود با هم اختلاف نمودند، با خود گفتند: اولین کسی که به مسجد حرام داخل شود، در این موضوع قضاوت نماید، و اولین کسی که داخل شد، پیامبر خدا جبودند، ایشان خواستند تا چادری را هموار کنند، و سنگ را در آن قرار دهند، و هریک از قبائل عرب گوشۀ آن را گرفته و نزد خانه بیاورند، چون سنگ را نزد خانه آوردند، خود نبی کریم سنگ را با دست مبارک خود برداشته و بجای معینش گذاشتند، و به این طریق نزاعی را که بین قبائل عرب واقع شده بود، مرفوع ساختند، و این واقعه در سال پانزدهم پیش از هجرت نبوی در وقتی که نبی کریم جسی و پنج ساله بودند، به وقوع پیوست. ۵) در کتاب ازرقی آمده است که: چون ابراهیم÷خانه را ساخت، ارتفاع آن (نه) ذرع، طول آن (سی) ذرع، و عرض آن (بیست و دو) ذرع بود، و سقفی نداشت، و چون قریش خانه را ساختند، ارتفاع آن را (هژده) ذرع، و طول آن را یک شبر کم (بیست و چهار) ذرع قرار دادند، و (شش ذرع وشبری) را که کم کرده بودند، به طرف (حِجر) قرار دادند، و هنگامی که ابن زبیرسبه ساختن آن اقدام نمود، ارتفاع آن را (بیست) ذرع قرار داد، و هنگامی که حَجاج خانه را منهدم ساخت و دوباره بنا کرد، در آن تغییری وارد نساخت، و مسائل متعلق به خانۀ معظمه بسیار است، و شاید به آنچه که ذکرش رفت، تا اندازۀ کفایت و قناعت باشد. [۱۳۵] بعد از اینکه خانۀ معظمه در زمان یزید به معاویه سوخت، وقدرت به عبد الله بن زبیر رسید، از مردم در مورد بنای کعبه مشورت خواست، و بعد از گفتگوی بسیار، خانه را به همان شکلی ساخت که پیامبر خدا جدر این حدیث به آن اشاره نموده‌اند، یعنی: قسمتی از حجر را در کعبه داخل کرد، و برای آن دو دروازه ساخت که مردم از یکی داخل گردیده و از دیگری خارج می‌شدند، و بعد از اینکه ابن زبیرسکشته شد، حجاج برای عبد الملک از کیفیت بنای کعبه به دست عبد الله بن زبیرسخبر داد، و عبد الملک برایش نوشت که ما را به کثافت کاری‌های ابن زبیر کاری نیست، و همان بود که حجاج خانه را منهدم ساخت، و قسمتی را که ابن زبیرساز حجر به خانه ملحق ساخته بود، از خانه خارج ساخت، و دروازۀ خلفی آن را بست.