مقدّمه مؤلّف
﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ١ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣ مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٤﴾[الفاتحة: ۱-۴].
یعنی: «ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. خداوندى بخشنده و مهربان که رحمتش شامل همگان است و مالک روز جزاست».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ﴾[الأنعام: ۱].
یعنی: «ستایش مخصوص خداوندى است که همه آسمانها و زمین را آفریده و تاریکیها و نور را به وجود آورده است».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ﴾[الإسراء: ۱۱۱].
یعنی: «سپاس خدایى را که نه فرزندى براى خود انتخاب کرده و نه شریکى در حکومت دارد، و نه دوست و یاورى به خاطر ضعف و ذلّت».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡكِتَٰبَ وَلَمۡ يَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ١ قَيِّمٗا......﴾[الكهف: ۱-۲].
یعنی: «ستایش مخصوص خدایى است که این کتاب آسمانى را بر بنده خود نازل کرده و هیچ کژیى در آن قرار نداده است».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡخَبِيرُ١﴾[سبأ: ۱].
یعنی: «ستایش مخصوص خداوندى است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و سپاس براى اوست در سراى آخرت و او دانا و آگاه است».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُوْلِيٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ يَزِيدُ فِي ٱلۡخَلۡقِ مَا يَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١﴾[فاطر: ۱].
یعنی: «ستایش مخصوص خداوندى است که آفریننده آسمانها و زمین است. خداوندى که فرشتگان را رسولانى قرار داد که صاحب بالهاى دوگانه و سهگانه و چهارگانهاند او هرچه بخواهد در آفرینش مىافزاید و بر هر چیزى قادر است».
﴿لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٧٠﴾[القصص: ۷۰].
یعنی: «ستایش خاصّ اوست در این جهان و جهان دیگر، و حاکمیت از آن اوست و بازگشت همه شما به سوى اوست».
﴿وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِيّٗا وَحِينَ تُظۡهِرُونَ١٨﴾[الروم: ۱۸].
یعنی: «حمد و ستایش مخصوص اوست در آسمانها و زمین؛ تسبیح و تنزیه براى اوست به هنگام عصر و به هنگامى که در ظهر قرار دارید».
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٦ وَلَهُ ٱلۡكِبۡرِيَآءُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٣٧﴾[الجاثیة: ۳۶-۳۷].
یعنی: «حمد و ستایش مخصوص خدا است، خدایى که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار جهانیان است، و براى اوست عظمت و کبریا در آسمان و زمین، و او عزیز و حکیم است».
﴿لَهُ ٱلۡمُلۡكُ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ١﴾[التغابن: ۱].
یعنی: «مالکیت و حاکمیت و ستایش از آن اوست و تنها او بر همه چیز تواناست».
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ﴾[الأعراف: ۴۳].
یعنی: «و مىگویند سپاس مخصوص خداوندى است که ما را به این همه نعمت رهنمون شد و اگر ما را هدایت نکرده بود، به این نعمتها راه نمىیافتیم».
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ﴾[التوبة: ۳۳].
یعنی: «او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده است تا آن را بر همه ادیان پیروز کند».
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ﴾[الفتح: ۲۹].
یعنی: «محمّد فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در (برابر) کفّار سرسخت و در میان خود مهربانند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود مىبینى. آنها همواره فضل و رضاى خدا را مىطلبند نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است».
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ كَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَئَِّاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ٢﴾[محمد: ۲].
یعنی: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و ایمان آوردهاند به آنچه بر محمّد نازل شده است که حق است و از سوى پروردگارشان بر او نازل شده است، خداوند گناهانشان را مىبخشد و اصلاح حالشان مىنماید».
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا٤٠﴾[الأحزاب: ۴۰].
یعنی: «(محمّد پدر هیچیک از مردان شما نبوده ولى رسول خدا و آخر پیامبران است و خداوند بر هر چیزى آگاه است».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا٤٦﴾[الأحزاب: ۴۵-۴۶].
یعنی: «اى پیامبر ما تو را به عنوان گواه فرستادهایم و تو بشارت دهنده و اخطار کننده هستى، و به فرمان خدا تو را دعوت کننده به سوى الله و چراغ روشنى بخش قرار دادیم».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٧﴾[الأنبیاء: ۱۰۷].
یعنی: «ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادهایم».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا٥٦﴾[الأحزاب: ۵۶].
یعنی: «خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود مىفرستند اى کسانى که ایمان آوردهاید بر او درود بفرستید و سلام بگوئید و تسلیم فرمانش باشید».
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّكَ حَمِیْدٌ مَجِیْدٌ، اللّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِیْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیْمَ إِنَّكَ حَمِیْدٌ مَجِیْدٌ.
یعنی: «خداوندا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود نازل کردهاى، خداوندا! سزاوار حمد هستى و بزرگوار، خداوندا! خیر و برکت بر محمّد و آل محمّد فرست همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادهاى. به راستى سزاوار حمد هستى و بزرگوار».
بعد از سپاس و ستایش خداوند توانا و درود و سلام بى پایان بر روان پاک پیغمبرجوآل واصحابش. این کتاب که نامش «اللّؤلؤ والمرجان فیما اتّفق علیه الشّیخان» است شامل احادیثى است که مورد اتّفاق دو نفر از پیشوایان و رهبران بزرگ اهل حدیث مىباشد، اوّل امام ابوعبدالله محمّد پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر مغیره پسر بَرْدِزْبَه بخارى جعفى که در سال ۱۹۴ هـ متولّد و در سال ۲۵۶ هـ قمرى فوت کرده است. و دوّم: امام ابوالحسن مسلم پسر حجّاج پسر مسلم قشیرى نیشابورى که در سال ۲۰۴ هـ قمرى متولّد و در سال ۲۶۱ به لقاء الله پیوسته است.
آقاى محمّد حلبى مدیر انتشارات «دار الكتب العربیّة» و ناشر این کتاب از من درخواست نمودند تا احادیثى را که مورد اتّفاق بخارى و مسلم است مشخّص و جمعآورى نمایم و مرا متعهّد ساختند که نزدیکترین متن حدیث بخارى از لحاظ مطابقت با متن حدیث مسلم را در این کتاب ذکر کنم، البتّه این خواسته ایشان و تعهّدى که من سپردم، کارى بود بسیار دشوار و براى من از هر کار دیگرى مشکلتر مىنمود چون هیچیک از کسانى که احادیث مورد اتّفاق بخارى و مسلم را جمع کردهاند ویا به هنگام نقل حدیث مىگویند این حدیث متّفق علیه است، چنین شیوهاى را رعایت ننمودهاند.
مثلاً وقتى حافظ ابن حجر عسقلانى که استاد کل در علم الحدیث است مىگوید: «منظور از موافقت مسلم با بخارى این است که این دو امام در تخریج اصل حدیث از صحابهاى که این حدیث را از پیغمبر جروایت کرده است با هم توافق داشته باشند، هرچند بعضى سیاق و کلمات آنها با هم متفاوت باشد». به خوبى متوجّه مىشویم که دستیابى به متن حدیثى که کاملاً مورد اتّفاق شیخین باشد تا چه اندازه مشکل است.
امام نووى این عالم بزرگوار و دارنده شرح مهم بر صحیح مسلم، وقتى کتاب خود، اربعـین نووى، را مىنویسـد، و آن را با حدیث: «إِنَّمَا آ لاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ»، شـروع مىنماید، مىگوید که این حدیث متّفق علیه شیخین (مسلم و بخارى) است، مىبینیم که او نزدیکترین متنهاى بخارى به متن مسلم را در این حدیث ذکر ننموده است، بلکه نخستین متنى را که بخارى در صحیح خود تخریج نموده بیان کرده است در حالیکه بین این متن با متن حدیث مسلم تفاوتهایى وجود دارد. براى روشن شدن دشوارى و اهمّیت این موضوع بهتر است تمام طریقهاى حدیث «إِنَّمَا الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ» را که امام بخارى صحیح خود را با آن شروع کرده است بیان نماییم تا خواننده بتواند هریک از آنها را با متن روایت مسلم تطبیق کند، و برایش معلوم شود، کدام یک از طرق روایتهاى بخارى به متن حدیث مسلم نزدیکتر است. امام بخارى حدیث «إِنَّمَا الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ»را در هفت جا در صحیح خود به شرح زیر بیان نموده است:
اوّل: در فصل یکم بدء الوحی و باب شماره ۱- كَیْفَ كَانَ بَدْأُ الْوَحْیِ إِلَى رَسُولِ اللهِ جچنین آمده است: عَنْ عُمَر بْن الْخَطَّابسقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ جیَقُولُ: «إِنَّمَا الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّاتِ وَإِنَّمَا لِكُلِ امْرِئٍ مَا نَوى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیْبُهَا أَوْ إِلَى إِمْرَأَةٍ یَنْكِحُهَا، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
یعنی: «از عمر بن خطابسروایت شده. گفت: شنیدم که پیغمبر جمىگفت: ثواب هر کارى به قصد و نیت آن بستگى دارد و پاداش کار هر انسانى بستگى به نیت او دارد، کسى که بخاطر کسب مال دنیا و یا ازدواج با زنى مهاجرت کند و از محل اقامت و دیار خود دور شود، این هجرت و دورى او به منظور رسیدن به همان خواسته درونى او است (و ارزش معنوى ندارد)».
دوّم: در فصل دوّم الإیمان و باب شماره ۴۱: مَا جَاءَ أَنَّ الاَْعْمَالَ بِالنِّیَّةِ،به این طریق است: «عَنْ عُمَر أَنَّ رَسُولَ اللهِ جقَالَ: الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ وَلِكُلِ إِمْرَئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَرَسُولَهِ وَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ لِدُنْیَا یُصِیْبُهَا أَوْ إِمْرَأَةٍ یَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
سوّم: در فصل ۴۹ العتق و باب شماره ج: الْخَطَأُوَالنِّسْیَانُ فِی الْعِتْاقَةِ وَالطَّلاَقِ. به این روایت است: «عن عمر بن الخطابسعن النَّبیّ جقال: «الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ وَلإِمْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى آللهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ لِدُنْیَا یُصِیبُهَا أَوْ إِمْرَأَةٍ یَتَزَوَّجُهَا، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
چهارم: در فصل۲۳ مَناقِبِ آلاَْنْصارِ و باب شماره ۴۵: هجرة النَّبِیّ جوَأَصْحَابِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ. به این عبارت نقل گردیده است: «عَنْ عُمَرَسقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ جیَقُولُ: «الأَعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیْبُهَا أَوْ إِمْرَأَةٍ یَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ وَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ج.
پنجم: در فصل ۲۷ النِّکاح و باب شماره ۵: مَنْ هَاجَرَ أَوْ عَمِلَ خَیْرَا لِتَزْوِیجِ إِمْرَأَةٍ فَلَهُ مَا نَوى روایت حدیث چنین است: عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابس، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «الْعَمَلُ بِالْنِّیَّةِ وَإِنَّمَا لإِمْرئٍ مَا نَوى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِج، وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیْبُهَا أَوْ إِمْرَأَةٍ یَنْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
ششم: در فصل ۸۳ الأیمان و النذور و باب شماره ۲۳: الْنِّیَّةُ فِی الاَْیْمَان. حدیث به این طریق نقل شده است: عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابسقَالَ سَمِعْتُ رَسُولُ اللهِ جیَقُولُ: «إِنَّمَا الاَْعْمَالُ بِالْنِیَّةِ، وَإِنَّمَا لإِمْرِئٍ مَا نَوى فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ وَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیْبُهَا أَوْ إِمْرَأَةٍ یَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
هفتم: در فصل ۹۰ الحیل باب شماره:۱ ترك الحیل.چنین آمده است: عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابسقَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ جیَقُولُ: «أَیُّهَا النَّاس! إِنَّمَا الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ وَ إِنَّمَا لإِمْرِئٍ مَا نَوى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ، وَمَنْ هَاجَرَ إِلَى دُنْیَا یُصِیْبُهَا أَوْ إِمْرَأَةٍ یَتَزَوَّجُهَا، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
همانطورى که ملاحظه گردید امام بخارى حدیث فوق را از هفت طریق در هفت موضع مختلف در صحیح خود ذکر نموده است، و امام مسلم آن را تنها در فصل ۳۳ ـ الامارة و باب شماره: ۴۵ قوله ج: «إِنَّمَا الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةَ»حدیث شماره ۱۵۵. به این طریق روایت مىنماید: «عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابس، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّمَا الاَْعْمَالُ بِالْنِّیَّةِ وَ إِنَّمَا لإِمْرَئٍ مَانَوى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ، فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللهِ وَ رَسُولَهِ، وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ لِدُنْیَا یُصِـیبُهَا أَوْ إِمْرَأَةٍ یَتَزَوَّجُهَا، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
متن این حـدیث مسـلم تنها با متن طـریق ششم حدیث بخـارى که در کتاب «الأیمان والنذور» ذکر شده است، مطابقت کامل دارد.
دشوارى موضوع به اندازهاى مرا به خود مشغول کرده بود که نزدیک بود همچون سدّى در برابر انجام تعهّدى که سپرده بودم قرار گیرد و نتوانم آن را انجام دهم ولى خداوند متعال مرا یارى فرمود تا به کمک دو کتابى که قبلاً نوشته بودم (یکى جامع مسانید صحیح البخارى و دیگرى قرّة العینین فی أطراف الصحیحین) این مشکل برایم آسان شود، بنابراین توانستم تمام احادیث متّفق علیه شیخین را از کتاب دوّم به دست آورم و آنها را شمارهگذارى کنم و در کتاب دوّم نیز به نزدیکترین متن احادیث مورد توافق شیخین دسترسى پیدا کردم و بدین ترتیب توانستم تعهّدى را که سپرده بودم به انجام برسانم.
امّا درباره میزان ارزش کـتاب «اللّؤلؤ والمرجان» باید بگویم که امام تقى الدّین ابوعمرو عثمان پسر عبدالرّحمن پسر موسى پسر ابو نصر نصرى شـهرزورى از علماى شافعى معروف به ابن الصلاح به هنگام بیان اقسام حدیث بر حسب اهمّیت و درجه آن چنین مىگوید:
اوّلین قسم احادیث: حدیث صحیحى است که بخارى و مسلم به اتّفاق آن را روایت و تخریج نمودهاند.
دومین قسم: صحیحى است که بخارى بدون مسلم آن را روایت کرده است.
سومین قسم: صحیحى است که مسلم بدون بخارى آن را روایت نموده است.
چهارمین قسم: صحیحى است که بخارى و مسلم تخریجش نکردهاند امّا بر اساس شرایط و اصول ایشان تخریج شده است [۱].
پنجمین قسم: صحیحى است که تنها طبق شروط بخارى روایت شده باشد.
ششمین قسم: صحیحى است که طبق شرایط مسلم روایت شده است.
هفتمین قسم: حدیثى است که در نزد غیر بخارى و مسلم به صحّت رسیده ومطابق شرط هیچیک از آنان تخریج نشده است.
این هفت قسم مهمترین اقسام حدیث هستند، که قسم اوّل از همه مهمتر و صحیحتر مىباشد.
علماى حدیث اکثر در مورد قسم اوّل بطور مطلق مىگویند: (متّفق علیه) که منظورشان اتّفاق بخارى و مسلم است نه اتّفاق امّت اسلام، هرچند اتّفاق امّت اسلام نیز به طریق ضمنى از اتّفاق بخارى و مسلم نشأت مىگیرد، چون تمام امّت اسلام نسبت به قبول احادیثى که مورد اتّفاق شیخین است اتّفاق نظر دارند (بنابراین متّفق علیه شیخین متّفق علیه امّت اسلام نیز مىباشد).
صحّت تمام احادیث قسم اوّل قطعى است، وعلم یقینى از طریق نظر و استدلال به وسیله این نوع احادیث حاصل مىشود.
تابحال کتابى را ندیدهام که احادیث متّفق علیه شیخین در آن جمع شده باشد مگر کتاب زاد المسلم فیما اتّفق علیه بخارى و مسلم تألیف استاد شیخ محمّد حبیب الله شنقیطى، که آنهم تمام متّفقات شیخین را شامل نمىشود، بلکه تنها احادیث قولى مورد توافق شـیخین را که براسـاس حروف اوّل آنها ترتیب داده شده است، دربر مىگیرد، و همچنین احادیثى که به لفظ (کان من شمائله جو یابه لفظ (نهى) شروع شدهاند ضمیمه احادیث قولى متّفق علیه نموده است. مجموع احادیثى که در کتاب امام شنقیطى ذکر گردیده است ۱۳۶۸ حدیث است.
امام نووى در شرح مسلم چنین مىنویسد:
علماء در مورد روایتهایى که یکى از اصحاب بگوید: ما مىگفتیم یا فلان کار را انجام مىدادیم. یا بگوید: مىگفتند یا فلان کار را انجام مىدادند. یا ما انجام فلان کار را بد نمىدانستیم. یا آنان انجام فلان کار را بد نمىدانستند، با هم اختلاف دارند:
امام ابوبکر اسماعیلى گوید: این نوع از گفته اصحاب به عنوان لفظ مرفوع شناخته نمىشوند بلکه موقوف هستند و انشاء الله بعداً حکم حدیث موقوف را بیان خواهیم کرد [۲].
جمهور علماى حدیث و فقه و اصول عقیده دارند که اگر یکى از اصحاب قول یا عمل خود یا سایر اصحاب را به زمان پیغمبر جنسبت ندهد این قول یا عمل موقوف است و حکم مرفوع را ندارد، امّا اگر آن را به زمان پیغمبر جنسبت دهد و بگوید: ما در زمان حیات پیغمبر جیا در زمان پیغمبر جیا در حالیکه پیغمبر در میان ما بود این کار را انجام مىدادیم، این گفتهها به عنوان حدیث مرفوع شـناخته مىشوند. البتّه مذهب درسـت و روشـن هم همین عقیده جمهور علماء مىباشد، چون وقتى کارى در زمان پیغمبر جانجام گرفته باشد ظاهر این است که پیغمبر جاز آن باخبر بوده و آن را تأیید نموده است لذا جزو مرفوع محسوب مىگردد.
عدّه دیگر گفتهاند: وقتى که یک صحابى مىگوید ما چنین کارى را انجام مىدادیم اگر این کار جزو کارهایى باشد که اغلب به صورت آشکار انجام مىگیرد، این گفته مرفوع است و الّا موقوف مىباشد. امام ابواسحاق شیرازى از علماى شافعى نظر این عدّه را بطور قطعى قبول کرده است. والله اعلم.
امّا وقتى که صحابى مىگوید براى انجام یا ترک فلان امر به ما دستور داده شد. یا مىگوید این امر جزو سنّت است. تمام اینها بنابه مذهب صحیح، که جمهور علماء علوم مربوطه آن را تأیید کردهاند مرفوع مىباشد.
سید جمال الدّین قاسمى (از علماى بزرگ اهل حدیث در قرن اخیر) در کتاب «قواعد التحدیث» گوید:
امام تقى الدّین ابن تیمیه در بعضى از فتواهاى خود چنین مىگوید: «وقتى که به طور مطلق گفته مىشود:
(حدیث پیغمبر جمنظـور حدیثى است که به صورت قولى، یا عملى یا تقریرى و تأییدى بعد از بعثت از پیغمبر جروایت شده باشد.
تفاوت تعداد احادیث کتاب «زاد المسلم فیما اتّفق علیه البخاری ومسلم» که ۱۳۶۸ حدیث است با تعداد احادیث کتاب «اللّؤلؤ والمرجان» که (۱۹۰۶) حدیث مىباشد به این خاطر است که امام شنقیطى تنها احادیث قولى متّفق علیه را جمعآورى کرده است ولى در «كتاب اللّؤلؤ والمرجان» تمام اقسام سهگانه (قولى و عملى و تقریرى) حدیث متّفق علیه شیخین موجود مىباشد.
خواننده محترم! کتابى که هم اکنون در دست شما قرار دارد، تمام احادیثى را که در اعلا درجه قوّت و صحّت هستند دربر دارد، لازم است با کمال دقّت در حفظ آن بکوشید با جدیت به آن عمل کنید.
﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِينَ٥٣﴾[آل عمران: ۵۳].
یعنی: «پروردگارا ایمان داریم به آنچه که نازل کردهاید و از پیغمبر جپیروى مىکنیم، ما را جزو شاهدین قرار دهید».
وصلّى الله على سیدنا محمّد وعلى آله وصحبه وسلّم.
محمّد فؤاد عبدالباقی
[۱]- باید توجّه شود هریک از بزرگان و پیشوایان اهل حدیث براى روایت حدیث شرایط و اصولى در نظر گرفتهاند که رعایت آنها را در روایت خود ضرورى دانستهاند. [۲]- حدیث مرفوع آنست که به پیغمبر جنسبت داده شده باشد. و حدیث موقوفآن است که به صحابى نسبت داده شود.