باب ۱: اوّلین بارى که اذان گفته شد
۲۱۳- حدیث: «ابْنِ عُمَرَ كَانَ یَقُولُ: كَانَ الْمُسْلِمُونَ حِینَ قَدِمُوا الْمَدِینَةَ یَجْتَمِعُونَ فَیَتَحیَّنُونَ الصَّلاَةَ، لَیْسَ یُنَادَى لَهَا؛ فَتَكَلَّمُوا یَوْمًا فِی ذَلِكَ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ اتَّخِذُوا نَاقُوسًا مِثْلَ نَاقُوسِ النَّصَارَى، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ بُوقًا مِثْلَ بُوقِ الْیَهُودِ؛ فَقَالَ عُمَرُس: أَوَلاً تَبْعَثُونَ رَجُلاً یُنَادِی بِالصَّلاَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: یَا بِلاَلُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلاَةِ» [۲۴۳].
یعنی: «ابن عمر گوید: وقتى که مسلمانان به مدینه آمدند با هم جمع مىشدند و وقت نماز را تخمین مىزدند، (تا براى نماز جمع شوند) در آن موقع اذان گفته نمىشد، روزى در این باره اصحاب با هم مشورت کردند، بعضى گفتند: براى اعلام وقت نماز زنگى مانند زنگ نصارا پیدا کنیم، (و وقت نماز، زنگ را بزنیم تا مردم جمع شوند) و بعضى دیگر گفتند: شیپورى مانند شیپور یهودیها را در این امر مورد استفاده قرار دهیم، عمر گفت: چرا یک نفر را نمىفرستید تا با صداى بلند مردم را به نماز دعوت کند؟ پیغمبر جفرمود: اى بلال! بلند شو، و مردم را براى نماز دعوت کن».
[۲۴۳]- أخرجه البخاری فی: ۱۰ كتاب الأذان: ۱ باب بدء الأذان.