باب ۲۲: وقتى که امام تأخیر کند و اشکالى نباشد، مردم مىتوانند کسى را به عنوان امام انتخاب کنند
۲۴۳- حدیث: «سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللهِ جذَهَبَ إِلَى بَنِی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ لِیُصْلِحَ بَیْنَهُمْ، فَحَانَتِ الصَّلاَةُ، فَجَاءَ الْمُؤَذِّنُ إِلَى أَبِی بَكْرٍ، فَقَالَ: أَتُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأُقِیم قَالَ: نَعَمْ فَصَلَّى أَبُو بَكْرٍ؛ فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ جوَالنَّاسُ فِی الصَّلاَةِ، فَتَخَلَّصَ حَتَّى وَقَفَ فِی الصَّفِّ، فَصَفَّقَ النَّاسُ، وَكَانَ أَبُو بَكْرٍ لاَ یَلْتَفِتُ فِی صَلاَتِهِ، فَلَمَّا أَكْثَرَ النَّاسُ التَّصْفِیقَ الْتَفَتَ فَرَأَى رَسُولَ اللهِ ج، فَأَشَارَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللهِ جأَنِ امْكُثْ مَكَانَكَ، فَرَفَعَ أَبُو بَكْرٍ سیَدَیْهِ فَحَمِدَ اللهَ عَلَى مَا أَمَرَهُ بِهِ رَسُولُ اللهِ جمِنْ ذلِكَ، ثُمَّ اسْتَأْخَرَ أَبُو بَكْرٍ حَتَّى اسْتَوَى فِی الصَّفِّ، وَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللهِ جفَصَلَّى؛ فَلَمَّا انْصَرَفَ، قَالَ: یَا أَبَا بَكْرٍ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَثْبُتَ إِذْ أَمَرْتُكَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: مَا كَانَ لاِبْنِ أَبِی قُحَافَةَ أَنْ یُصَلِّی بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ ج؛ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: مَا لِی رَأَیْتُكُمْ أَكْثَرْتُمُ التَّصْفِیقَ مَنْ رَابَهُ شَیْءٌ فِی صَلاَتِهَ فَلْیُسَبِّحْ فَإِنَّهُ إِذَا سَبَّحَ الْتُفِتَ إِلَیْهِ، وَإِنَّمَا التَّصْفِیقُ لِلنِّسَاءِ» [۲۷۵].
یعنی: «سهل بن سعد ساعدى گوید: پیغـمبر جبراى اصلاح در بین بنى عمرو بن عوف بیرون رفته بود و وقت نماز (عصر) رسید، مؤذن به نزد ابوبکر آمد و گفت: آیا شما نماز را به امامت مىخوانى تا اقامت را بگویم؟ گفت: بلى. ابو بکر نماز را شروع کرد، پیغمبر جدر حالى برگشت که مردم در نماز بودند و پیغمبر جخود را از بین نمازگزاران به صف اوّل رساند مردم که پیغمبر جرا دیدند (به منظور آگاه ساختن ابوبکر) دستهایشان را به هم زدند، معمولاً ابو بکر رویش را در نماز به طرف دیگر بر نمىگرداند وقتى که مردم بیش از پیش دستهایشان را بهم زدند، ابوبکر رویش را برگرداند و پیغمبر را دید پیغمبر جبه او اشاره کرد، تا در جاى خود باقى بماند، ابوبکر هردو دستش را بلند نمود و خدا را سپاس و ستایش کرد، که پیغمبر جاین افتخار بزرگ را به او بخشیده است. سپس ابوبکر از جاى خود (بدون پشت کردن به قبله) به عقب رفت تا اینکه در صف اوّل مأمومین قرار گرفت، و پیغمبر ججلو رفت و نماز را به امامت خواند. وقتى که از نماز فارغ شد گفت: اى ابو بکر! من که به تو گفتم در جاى خود باقى بمان چرا باقى نماندى؟ ابو بکر گفت: چطور پسر ابو قحافه مىتواند وقتى که پیغمبر جحضور داشته باشد، نماز را به امامت بخواند؟ سپس پیغمبر جبه مردم فرمود: براى چه شما این قدر دستهایتان را بهم مىزدید؟! هرگاه کسى در نماز کارى برایش پیش آمد باید سبحان الله بگوید وقتى که سبحان الله گفت به او توجّه مىشود. دست بهمزدن در نماز (به هنگام پیش آمدن حادثهاى) مخصوص زنان است (و مردان باید به جاى دست به همزدن سبحان الله را بگویند).
[۲۷۵]- أخرجه البخاری فی: ۱۰ كتاب الأذان: ۴۸ باب من دخل لیؤم الناس فجاء الإمام الأول فتأخر الآخر.