باب ۴۸: منع عبور و مرور از جلو نمازگزار
۲۸۳- حدیث: «أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ أَبُو صَالِحِ السَّمَّانُ: رَأَیْتُ أَبَا سَعِیدٍ الخُدْرِیَّ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ یُصَلِّی إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ شَابٌّ مِنْ بَنِی أَبِی مُعَیْطٍ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَدَفَعَ أَبُو سَعِیدٍ فِی صَدْرِهِ، فَنَظَرَ الشَّابُ فَلَمْ یَجِدْ مَسَاغًا إِلاَّ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ فَعَادَ لِیَجْتَازَ فَدَفَعَهُ أَبُو سَعِیدٍ أَشَدَّ مِنَ الأُولَى فَنَالَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، ثُمَّ دَخَلَ عَلَى مَرْوَانَ، فَشَكَا إِلَیْهِ مَا لَقِیَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، وَدَخَلَ أَبُو سَعِیدٍ خَلْفَهُ عَلَى مَرْوَانَ، فَقَالَ: مَا لَكَ وَلاِبْنِ أَخِیكَ یَا أَبَا سَعِیدٍ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ جیَقُولُ: إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلْیَدْفَعُهُ، فَإِنْ أَبى فَلْیُقَاتِلْهُ فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ» [۳۱۷].
یعنی: «ابو صالح سمّان گوید: ابو سعید خدرى را دیدم که در یکى از روزهاى جمعه چیزى را در بین خود و قبله قرار داده و به سوى آن توجّه نموده و نماز مىخواند، جوانى از بنى معیط خواست از بین ابو سعید خدرى و آن چیز عبور نماید، ابو سعید دستش را بر سینه آن جوان گذاشت تا از عبور آن جلوگیرى کند ولى آن جوان نگاه کرد، دید که راه دیگرى را ندارد، برگشت تا از بین ابو سعید و آن شىء عبور کند این بار ابو سعید به شدت دستش را بر سینه آن جوان زد و آن جوان را ناراحت کرد بعداً آن جوان به نزد مروان رفت و از ابو سعید شکایت کرد، ابو سعید هم به دنبال آن به نزد مروان رفت، مروان گفت: اى ابو سعید! در بین شما و برادرزادهات چه موضوعى بوده است؟ ابو سعید گفت: شنیدم که پیغمبر جمىفرمود: هرگاه یکى از شما چیزى را به عنوان ساتر در بین خود و مردم قرار داد و به سوى آن نماز خواند، کسى که بخواهد از فاصله بین ساتر و نمازگزار عبور کند، باید از آن جلوگیرى شود و اگر اصرار نمود باید با او جنگ کند، چون او شیطان است (یعنى موذى است)».
۲۸۴- حدیث: «أَبِی جُهَیْمٍ عَنْ بُسْرِ بْنِ سَعِیدٍ، أَنَّ زَیْدَ بْنَ خَالِدٍ أَرْسَلَهُ إِلَى أَبِی جُهَیْمٍ یَسْأَلُهُ مَاذَا سَمِعَ مِنْ رَسُولِ الله جفِی الْمَارِّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّی، فَقَالَ أَبُو جُهَیْمٍ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: لَوْ یَعْلَمُ الْمَارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ مِنَ الإِثْمِ لَكَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ» [۳۱۸].
یعنی: «بسر بن سعید گوید: زید بن خالد او را پیش ابو جهیم فرستاد تا از او بپرسد درباره کسى که از جلو نمازگزار عبور مىنماید چه چیزى را از پیغمبر جشنیده است؟ ابو جهیم گفت: پیغمبر جفرمود: اگر کسى که از جلو سجده نمازگزار عبور مىکند مىدانست مرتکب چه گناه بزرگى شده است چهل... صبر مىکرد و از جلو نمازگزار عبور نمىکرد». (چهل را به طور مطلق فرمود معلوم نیست چهل روز یا چهل ماه یا چهل سال است).
[۳۱۷]- أخرجه البخاری فی: ۸ كتاب الصلاة: ۱۰۰ باب یرد المصلِّی مَن مرَّ بین یدیه. [۳۱۸]- أخرجه البخاری فی: ۸ كتاب الصلاة: ۱۰۱ باب إثم المارّ بین یدی المصلی.