ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد اول

فهرست کتاب

باب ۲۸: درباره تیمّم

باب ۲۸: درباره تیمّم

۲۰۶- حدیث: «عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ ج، قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ جفِی بَعْض أَسْفَارِهِ حَتَّى إِذَا كُنَّا بِالْبَیْدَاءِ، أَوْ، بِذَاتِ الْجَیْشِ، انْقَطَعَ عِقْدٌ لِی؛ فَأَقَام رَسُولُ اللهِ جعَلَى الْتِمَاسِهِ، وَأَقَامَ النَّاسُ مَعَهُ، وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ؛ فَأَتَى النَّاسُ إِلَى أَبِی بَكْرٍ الصِّدِّیقِ فَقَالُوا: أَلاَ تَرَى إِلَى مَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ أَقَامَتْ بِرَسُولِ اللهِ جوَالنَّاسِ، وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ وَرَسُولُ اللهِ جوَاضِعٌ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِی قَدْ نَامَ فَقَالَ: حَبَسْتِ رَسُولَ اللهِ جوَالنَّاسَ، وَلَیْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَیْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ؛ فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَعاتَبَنِی أَبُو بَكْرٍ، وَقَالَ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ یَقولَ، وَجَعَلَ یطْعُنُنِی بِیَدِهِ فِی خَاصِرَتِی فَلاَ یَمْنَعُنِی مِنَ التَّحَرُّكِ إِلاَّ مَكَانُ رَسُولِ اللهِ جعَلَى فَخِذِی، فَقَامَ رَسُولُ اللهِ جحِینَ أَصْبَحَ عَلَى غَیْرِ مَاءٍ، فَأَنْزَلَ اللهُ آیَةَ التَّیَمُّمِ، فَتَیمَّمُوا؛ فَقَالَ أُسَیْدُ بْنُ الْحُضَیْرِ: مَا هِیَ بِأَوَّلِ بَرَكَتِكُمْ یَا آلَ أَبی بَكْرِ قَالَتْ: فَبَعَثْنَا الْبَعِیرَ الَّذِی كُنْتُ عَلَیْهِ فَأَصَبْنَا الْعِقْدَ تَحْتَهُ» [۲۳۴].

یعنی: «عایشه همسر پیغمبر جگوید: در سفرى با پیغمبر جاز مدینه خارج شدیم، تا اینکه به (بیداء) یا به (ذات الجیش) رسیدیم، گردن‌بندى که داشتم از گردنم افتاده بود، پیغمبر جایستاد تا آن را پیدا نمایند، مردم هم با پیغمبر جایستادند، و در آن محل آب هم وجود نداشت، مردم پیش ابوبکرصدّیق (پدر عایشه) رفتند گفتند: مگر نمى‌بینى که عایشه چه کارى کرده است؟ پیغمبر جرا متوقف ساخته در حالى که مردم نه بر چشمه آبى قرار دارند و نه آبى همراه دارند، ابو بکر به سوى من آمد در حالى که پیغمبر جسرش را بر ران من نهاده و خوابیده بود، ابو بکر گفت: چرا پیغمبرجو مردم را در اینجا حبس کرده‌اى، نمى‌دانى که مردم نه به آب نزدیکـند و نه آبى همراه دارند، عایشه گوید: ابوبکر به شدّت مرا مورد توبیخ و سرزنش قرار داد، و آنچه که خدا خواست به من بگوید گفت، و با مشت وسرانگشت دستش به کمر من مى‌زد، ومن هم به خاطراینکه سرپیغمبر جبر رانم بود نمى‌توانستم تکان بخورم و از دستش خلاصى یابم، پیغمبر جبیدار شد وقتى که دید آب نیست، خداوند متعال آیه تیمم را نازل کرد، اصحاب تیمم کردند، یکى از اصحاب بنام اسید بن حضیر گفت: اى خانواده ابوبکر! این اوّلین بار نیست که به وسیله شما خیر و برکت نصیب مردم مى‌شود.

عایشه گوید: سپس گردن‌بندم را جستجو کردم و در زیر شترى که بر آن سوار شده بودم آن را پیدا کردیم.

«بیداء وذات الجیش: دو مکانند در بین مدینه و خیبر».

۲۰۷- حدیث: «عَمَّارٍ عَنْ شَقِیقٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا مَعَ عَبْدِ اللهِ وَأَبِی مُوسَى الأَشْعَرِیِّ، فَقَالَ لَهُ أَبُو مُوسى لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَجْنَبَ فَلَمْ یَجِدِ المَاءَ شَهْرًا، أَمَا كَانَ یَتَیَمَّمُ وَیُصَلِّی فَكَیْفَ تَصْنَعُونَ بِهذِهِ الآیَةِ فِی سُورَةِ الْمَائِدَةِ (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا) فَقَالَ عَبْدُ اللهِ: لَوْ رُخِّصَ لَهُمْ فِی هذَا لأَوْشَكُوا إِذَا بَرَدَ عَلَیْهِمُ الْمَاءَ أَنْ یَتَیَمَّموا الصَّعِیدَ قُلْتُ: وَإِنَّمَا كَرِهْتُمْ هذَا لِذَا قَالَ: نَعَمْ فَقَالَ أَبُو مُوسى: أَلَمْ تَسْمَع قَوْلَ عَمَّارٍ لِعُمَر: بَعَثَنِی رَسُولُ اللهِ جفِی حَاجَةٍ فَأَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدِ الْمَاءَ، فَتَمَرَّغْتُ فِی الصَّعِیدِ كَما تَمَرَّغُ الدَّابَّةُ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِلنَّبِیِّ ج، فَقَالَ: إِنَمَا كَانَ یَكْفِیكَ أَنْ تَصْنَعَ هكَذَا؛ فَضَرَبَ بِكَفِّهِ ضَرْبَةً عَلَى الأَرْضِ، ثُمَّ نَفَضَهَا، ثُمَّ مَسَحَ بِهَا ظَهْرَ كَفِّهِ بِشِمَالِهِ، أَوْ ظَهْرَ شَمَالِهِ بِكَفِّهِ، ثُمَّ مَسَحَ بِهَا وَجْهَه.

فَقَالَ عَبْدُ اللهِ: أَفَلَمْ تَرَ عُمَرَ لَمْ یَقْنَعْ بِقَوْلِ عَمَّارٍ» [۲۳۵].

یعنی: «شـقیق گوید: با عبدالله بن مسعود و ابوموسى اشعرى نشسته بودیم ابوموسى به عبدالله گفت: اگر مردى جنابت داشته باشد و مدت یکماه آب براى غسل پیدا نکند آیا نمى‌تواند تیمم کند و نماز بخواند؟ و تو این آیه سوره مائده را چطور توجیه مى‌کنى، که مى‌فرماید: (اگر آب پیدا نشد با خاک پاک تیمم کنید). (منظور ابوموسى این است که طبق این آیه در هر مدت زمانى که آب پیدا نشود خواه این مدت زیاد باشد یا کم با تیمم جایز است نماز خوانده شود) عبدالله در جواب گفت: اگر چنین اجازه‌اى به مردم داده شود، به هنگام سرد شدن هوا و آب ممکن است به جاى وضو از تیمم استفاده کنند، شقیق گوید به ابوموسى گفتم: پس اگر عبدالله تیمم را براى مدت زیادى دوست ندارد، به خاطر این است که مردم در مسئله وضو دچار سهل‌انگارى مى‌شوند و در موارد غیر ضرورى هم به جاى وضو تیمم مى‌کنند، ابوموسى گفت: بلى، همینطور است، ابوموسى به عبدالله گفت: مگر نشنیده‌اى که عمار به عمر چه گفت؟ گفت: پیغمبر جمرا به دنبال کارى فرستاد، ودر این اثنا دچار جنابت شدم وآب هم نبود، بدن خود را به خاک مالیدم همانطورى که یک حیوان خود را به خاک مى‌مالد، و این موضوع را به پیغمبر جگفتم، پیغمبر جفرمود: براى شما کافى بود که به این صورت تیمم کنید: یکبار کف دست‌هایش را به زمین زد، پس از فوت کردن بروى کف‌هاى دستش، پشت دست راستش را با دست چپش مسح کرد، یا پشت دست چپش را با کف راستش مسح نمود، سپس با این یکبار دست به زمین زدن صورتش را نیز مسح کرد» [۲۳۶].

۲۰۸- حدیث: «عَمَّارٍ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ؛ فَقَالَ: إِنِّی أَجْنَبْتُ فَلَمْ أُصِبِ الْمَاءَ، فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ: أَمَا تَذْكُرُ أَنَّا كُنَّا فِی سَفَرٍ أَنَا وَأَنْتَ؛ فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ، وَأَمَّا أَنَا فَتَمَعَّكْتُ فَصَلَّیْتُ، فَذَكَرْتُ لِلنَّبِیِّ ج، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: إِنَّمَا كَانَ یَكْفِیكَ هكَذَا، فَضَرَبَ النَّبِیُّ جبِكَفَّیْهِ الأَرْضَ، وَنَفَخَ فِیهِمَا وَجْهَهُ، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا وَجْهَهُ وَكَفَّیْهِ» [۲۳۷].

یعنی: «مردى پیش عمر بن خطاب آمد، گفت: من جنابت دارم و آب هم به دست نیاوردم، عمار بن یاسر به عمر بن خطاب گفت: مگر یادت نیست که من و تو در سفر بودیم (و جنابت داشتیم) تو نماز نخواندى ولى من خود را به خاک مالیدم و نماز خواندم و بعداً این موضوع را به پیغمبر جگفتیم: پیغمبر جفرمود: (نیاز به مالیدن تمام بدنت به خاک نبود) و کافى بود که تنها این کار را بکنید: پیغمبر ج(براى نشان‌دادن چگونگى تیمم) کف هردو دستش را یکبار به زمین زد، سپس کف دست‌هایش را فوت کرد (تا غبار اضافى از بین برود) آنگاه صورت و کف دست‌هایش را با آن مسح نمود».

«تمعّكت: خود را به خاک مالیدم».

۲۰۹- حدیث: «أَبِی الْجُهَیْمِ الأَنْصَارِیِّ عَنْ عُمَیْرٍ مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: أَقْبَلْتُ أَنَا وَعَبْدُ اللهِ بْنُ یَسَارٍ مَوْلَى مَیْمُونَةَ، زَوْجِ النَّبِیِّ ج، حَتَّى دَخَلْنَا عَلَى أَبِی جُهَیْمِ بْنِ الْحرِثِ بْنِ الصِّمَّةِ الأَنْصَارِیِّ، فَقَالَ أَبُو الْجُهَیْمِ: أَقْبَلَ النَبِیُّ جمِنْ نَحْوِ بِئْرِ جَمَلٍ، فَلَقِیَهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ النَّبِیُّ ج، حَتَّى أَقْبَلَ عَلَى الْجِدَارِ، فَمَسَحَ بِوَجْهِهِ وَیَدَیْهِ، ثُمَّ رَدَّ عَلَیْهِ السَّلاَمَ» [۲۳۸].

یعنی: «عمیر غلام آزاد شده ابن عباس گوید: من و عبدالله بن یسار (غلام آزاد شده میمونه همسر پیغمبر جبا هم به نزد ابو جهیم بن حارث بن صمه انصارى رفتیم، ابو جهیم گفت: پیغمبر جاز جانب بئر جمل (محلى است در نزدیکى مدینه) مى‌آمد (و آب همراه نداشت) مردى به او رسید و سلام کرد، پیغمبر ججواب سلامش را نداد، تا اینکه به سوى دیوارى که در آنجا بود رفت و با دست دیوار را مسح کرد، و سپس صورت و دست‌هایش را مسح نمود، و جواب سلام آن شخص را داد».

(علماء در مسئله چگونگى تیمم و اینکه نمازى که با تیمم صورت گرفته است آیا قضا مى‌شود یا خیر، با هم اختلاف نظر دارند، بنا به مذهب امام شافعى براى مسح صورت باید یکبار کف‌ها را بر زمین بزنیم، و براى مسح دست‌ها هم یکبار و دست‌ها هم باید تا آرنج مسح شوند، و عدّه‌اى معتقدند که یکبار دست به زمین زدن براى مسح صورت و کف و پشت دست‌ها کافى است و مسح دست‌ها تا آرنج لازم نیست، در مورد قضاى نمازى که با تیمم صورت گرفته است مذهب شافعى این است که اگر تیمم به خاطر مرض یا زخم و یا نبودن آب در جاهایى باشد که اغلب آب در آنجا کمیاب است قضاى نماز لازم نیست، ولى اگر تیمم به خاطر نبودن آب در جایى باشد که اغلب داراى آب است، قضاى نماز واجب است) [۲۳۹].

[۲۳۴]- أخرجه البخاری فی: كتاب التیمم: ۱ باب حدثنا عبد الله بن یوسف. [۲۳۵]- أخرجه البخاری فی: ۷ كتاب التیمم: ۸ باب التیمم ضربة. [۲۳۶]- ارشاد السارى ، ج ۱، ص ۳۸۰. [۲۳۷]- أخرجه البخاری فی: ۷ كتاب التیمم: ۴ باب المتیمم هل ینفخ فیهما. [۲۳۸]- أخرجه البخاری فی: ۷ كتاب التیمم فی الحضر إذا لم یجد الماء. [۲۳۹]- شرح نووى بر مسلم ، ج ۴، ص ۵۷.