باب ۴۵: بیان تشدید در تحریم خودکشى و اینکه انسان به هر وسیلهاى خود را بکشد در جهنم نیز به آن وسیله عذاب داده مىشود، و جز مسلمان کس دیگرى وارد بهشت نخواهد شد
۶۹- حدیث: «أَبی هُرَیْرَةَسعَنِ النَّبِیِّ جقَالَ: مَنْ تَرَدَّى مِنْ جَبَلٍ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَهُوَ فی نَارِ جَهَنَّمَ یَتَرَدَّى فِیهِ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیها أَبَدًا، وَمَنْ تَحَسَّى سُمًّا فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَسُمُّهُ فی یَدِهِ یَتَحَسَّاهُ فی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فیها أَبَدًا، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِحَدیدَةٍ فَحَدِیدَتُهُ فی یَدِهِ یَجَأُ بِها فی بَطْنِهِ فی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیها أَبَدًا» [۷۵].
یعنی: «ابوهریره گوید: پیغـمبر جفرمود: کسى که خود را از بالاى کوهى پرت کند و خودکشى نماید، این شخص در آتش جهنم مىباشد و براى همیشه به عذاب پرت شدن در دوزخ عذاب داده مىشود، و کسى که با نوشیدن سم خودکشى کند، این سم در دستش قرار داده مىشود و براى همیشه در دوزخ سم مىنوشد، و کسى که به وسیله آهنى خودکشى کند در دوزخ براى همیشه این آهن در دستش قرار داده مىشود و آن را به شکم خود فرو مىبرد».
«یجأ بها فی بطنه: یعنى: آن را در شکم خود فرو مىکند».
۷۰- حدیث: «ثَابِتِ بْنِ الضَّحَّاكِ، وَكانَ مِنْ أَصْحابِ الشَّجَرَةِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ جقَالَ: مَنْ حَلَفَ عَلى مِلَّةٍ غَیْرِ الإِسْلامِ فَهُوَ كَما قَالَ، وَلَیْسَ عَلى ابْنِ آدَمَ نَذْرٌ فِیما لا یَمْلِكُ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَیْءٍ فی الدُّنْیا عُذِّبَ بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَمَنْ لَعَنَ مُؤْمِنًا فَهُوَ كَقَتْلِهِ، وَمَنْ قَذَفَ مُؤْمِنًا بِكُفْرٍ فَهُوَ كَقَتْلِهِ» [۷۶].
یعنی: «ثابت پسر ضحاک که از اصحاب شجره است گوید: پیغمبر جفرمود: کسى که سوگند بخورد و بگوید: مسلمان نباشم (اگر چنین باشد یا چنین نباشد)، با گفتن این کلام مرتکب گناه بزرگى شده و حرفى زده که سزاوار یک مسلمان نیست، پیغمبرجفرمود: وفا به نذرى که نذرکننده مالک آن نیست لازم نمىباشد (مثلاً اگر کسى گوید: چنانچه خداوند مریضم را شفا بخشد خانه فلان کس را مىبخشم وفا به این نوع نذر لازم و مقدور نیست) و هر کسى در دنیا به هر وسیلهاى خودکشى کند در قیامت هم به آن وسیله عذاب داده مىشود و کسى که مسلمانى را لعنت کند مثل این است که او را کشته باشد، و همچنین کسى که مسلمانى را به کفر متهم کند مانند آن است که او را بکشد».
۷۱- حدیث: «أَبی هُرَیْرَةَسقَالَ: شَهِدْنا مَعَ رَسُولِ اللهِ جخَیْبَرَ، فَقالَ لِرَجُلٍ مِمَّنْ یَدَّعِی الإِسْلامَ: هذا مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَلَمّا حَضَرَ الْقِتالُ قاتَلَ الرَّجُلُ قِتالاً شَدیدًا فَأَصابَتْهُ جِراحَةٌ، فَقِیلَ یا رَسُولَ اللهِ الَّذِی قُلْتَ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَإِنَّه قَدْ قاتَلَ الْیَوْمَ قِتالاً شَدِیدًا، وَقَدْ مَاتَ، فَقالَ ج: إِلى النَّارِ قَالَ فَكادَ بَعْضُ النَّاسِ أَنْ یَرْتابَ؛ فَبَیْنَما هُمْ عَلى ذلِكَ إِذْ قِیلَ إِنَّهُ لَمْ یَمُتْ وَلكِنَّ بِهِ جِراحًا شَدِیدًا، فَلَمّا كانَ مِنَ اللَّیْلِ لَمْ یَصْبِرْ عَلى الْجِراحِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ: فَأُخْبِرَ النَّبِیُّ جبِذلِكَ، فَقالَ: اللهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنّی عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ، ثُمَّ أَمَرَ بِلالاً فَنادى فی النَّاسِ: إِنَّه لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاّ نَفْسٌ مُسْلِمَةٌ، وَإِنَّ اللهَ لَیُؤَیِّدُ هذا الدِّینَ بِالرَّجُلِ الْفاجِرِ» [۷۷].
یعنی: «ابوهریره گوید: در جنگ خیبر در خدمت پیغمبر جحضور داشتیم، پیغمبر نسبت به مردى که ادّعا مىکرد مسلمان است فرمود: این مرد از اهل دوزخ است، امّا هنگامى که این مرد وارد جنگ شد بسیار خوب جنگید، تا اینکه زخمى شد، گفتند: اى رسول خدا! همان مردى که فرمودى از اهل دوزخ است، امروز بسیار خوب جنگید، و (پس از زخمى شدن) مرده است. پیغمبر فرمود: مسیرش به سوى دوزخ است (مردم تعجب کردند) حتى نزدیک بود بعضى دچار شک و تردید شوند در همین حال گفته شد که آن مرد نمرده است بلکه زخم شدیدى برداشته و به هنگام شب نتوانسته است شدّت درد را تحمّل کند و دست به خودکشى زده است، این خبر به پیغمبر جرسید، فرمود: خدا از همه بزرگتر است و شهادت مىدهم که من بنده خدا و فرستاده او هستم، سپس به بلال دستور داد، که با صداى بلند به مردم اعلام کند: جز انسان مسلمان، کس دیگر داخل بهشت نمىشود و خداوند این دین را به وسیله انسان فاسق ترویج و تحکیم مىنماید».
۷۲- حدیث: «سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِیِّسأَنَّ رَسُولَ اللهِ جالْتَقى هُوَ وَالْمُشْرِكُونَ فَاقْتَتَلُوا فَلَمَّا مَالَ رَسُولُ اللهِ جإِلى عَسْكَرِهِ، وَمالَ الآخَرُونَ إِلى عَسْكَرِهِمْ، وَفی أَصْحابِ رَسُولِ اللهِ جرَجُلٌ لا یَدَعُ لَهُمْ شاذَّةً وَلا فَاذَّةً إِلاَّ اتَّبَعَهَا یَضْرِبُها بِسَیْفِهِ، فَقالُوا ما أَجْزَأَ مِنّا الْیَوْمَ أَحَدٌ كَما أَجْزَأَ فُلانٌ؛ فَقالَ رَسُولُ اللهِ ج: أَما إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: أَنا صَاحِبُهُ قَالَ فَخَرَجَ مَعَهُ كُلَّما وَقَفَ وَقَفَ مَعَهُ، وَإِذا أَسْرَعَ أسرع مَعَهُ؛ قَالَ فَجُرِحَ الرَّجُلُ جُرْحًا شَدیدًا، فَاسْتَعْجَلَ الْمَوْتَ فَوَضَعَ نَصْلَ سَیْفِهِ بِالأَرْضِ، وَذُبابَهُ بَیْنَ ثَدْییْهِ ثُمَّ تَحامَلَ عَلى نَفْسِهِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَخَرَجَ الرَّجُلُ إِلى رَسُولِ اللهِ جفَقالَ: أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللهِ قَالَ: وَما ذَاكَ قَالَ: الرَّجُلُ الَّذی ذَكَرْتَ آنِفًا أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَأَعْظَمَ النَّاسُ ذَلِكَ، فَقُلْتُ: أَنا لَكُمْ بِهِ، فَخَرَجْتُ فی طَلَبِهِ، ثُمَّ جُرِحَ جُرْحًا شَدِیدًا فَاسْتَعْجَلَ الْمَوْتَ، فَوَضَعَ نَصْلَ سَیْفِهِ فی الأَرْضِ، وَذُبابَهُ بَیْنَ ثَدْیَیْهِ، ثُمَّ تَحامَلَ عَلَیْهِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَقالَ رَسُولُ اللهِ جعِنْدَ ذَلِكَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فیما یَبْدُو لِلنَّاسِ وَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ النَّارِ فِیما یَبْدُو لِلنَّاسِ وَهْوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ» [۷۸].
یعنی: «سهل بن سعد ساعدى گوید: رسول خدا با مشرکین روبرو شد و با آنان به جنگ پرداخت وقتى که پیغمبر جاز جنگ دست کشید و به طرف اردوى خود مراجعت کرد، مشرکین نیز به سوى اردوى خود برگشتند. در بین اصحاب پیغمبر جمردى بود (بسیار جنگجو) به هر کسى که مىرسید دستبردارش نبود و او را با شمشیر مىزد، سایر اصحاب گفتند: در بین ما امروز هیچ کسى نیست که مانند آن مرد اجر و پاداشى به دست آورده باشد. پیغمبر جفرمود: ولى او از اهل دوزخ است. یکى از اصحاب گفت: (چون این مرد ظاهر خوبى دارد و فرموده پیغمبر جهم بىدلیل نیست پس مخفیانه) او را تعقیب مىنمایم. لذا با آن مرد خارج شد، هر وقت که مرد جنگجو توقف مىکرد آن صحابى نیز توقف مىنمود و هر وقت به سرعت مىرفت او نیز بر سرعتش مىافزود. آن صحابى گوید سرانجام مرد جنگجو بشدت زخمى شد ولى عجله کرد، دسته شمشیرش را بر زمین نصب کرد و نوک آن را بر روى سینهاش بین دو پستان خود قرار داد و روى شمشیرش خم شد و خودکشى کرد. آن صحابى فوراً پیش پیغمبر جآمد و گفت: شهادت مىدهم که تو رسول خدا هستید، پیغمبر جفرمود: موضوع چیست؟ صحابى گفت: وقتى که به آن مرد گفتید او از اهل دوزخ است و مردم از این گفته شما تعجب کردند، با خود گفتم: این موضوع را براى شما معلوم مىنمایم. بنابراین تصمیم به تعقبش گرفتم او را تعقیب نمودم، سرانجام به شدت زخمى شد، و در مردنش عجله کرد و دسته شمشیرش را بر زمین نصب نمود و نوک آن را بر روى سینهاش قرارداد و بر نوک شمشیرش خم شد و خودکشى کرد، آنگاه پیغمبر جفرمود: گاهى شخصى کارى را انجام مىدهد که مردم آن را به حسب ظاهر از کار اهل بهشت مىدانند ولى در حقیقت آن شخص از اهل دوزخ است، و (به عکس) گاهى انسانى کارى را انجام مىدهد که مردم او را از دوزخیان مىپندارند ولى آن انسان در واقع از اهل بهشت است.
«لایدع لهم شاذّة ولا فاذّة: در مورد انسان شجیعى گفته مىشود که دشمن را مهلت نمىدهد و آن را شکست مىدهد. تحامل: یعنى خم شد، فشار آورد».
۷۳- حدیث: «جُنْدُبَ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ جكَانَ فیمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ رَجُلٌ بِهِ جُرْحٌ فَجَزِعَ، فَأَخَذَ سِكِّینًا فَحَزَّ بِها یَدَهُ فَما رَقَأَ الدَّمُ حَتّى مَاتَ، قَالَ اللهُ تَعالَى بادَرَنِی عَبْدی بِنَفْسِهِ حَرَّمْتُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ» [۷۹].
یعنی: «جندب پسر عبدالله گوید: پیغمبر جفرمود: یک نفر از ملتهاى پیش از شما زخمهاى برداشت و بر ناراحتى و درد آنها صبر ننمود. کاردى را گرفت و شریان دستش را قطع کرد خونش بند نشد تا اینکه فوت کرد. خداوند متعال فرمود: بنده من نسبت به نفس خودش از من پیشى گرفت: و من هم بهشت را بر او حرام نمودم».
«فما رقأ الدّم: یعنى خونش بند نیامد».
[۷۵]- أخرجه البخاری فی: ۷۶ كتاب الطب: ۵۶ باب شرب السم والدواء به وبما یخاف منه. [۷۶]- أخرجه البخاری فی: ۷۸ كتاب الأدب: ۴۴ باب ما ینهى من السباب واللعن. [۷۷]- أخرجه البخاری فی: ۵۶ كتاب الجهاد: ۱۸۲ باب إن الله یؤید الدین بالرجل الفاجر. [۷۸]- أخرجه البخاری فی: ۵۶ كتاب الجهاد: ۷۷ باب لا یقول فلان شهید. [۷۹]- أخرجه البخاری فی: ۶۰ كتاب الأنبیاء: ۵۰ باب ما ذكر عن بنی إسرائیل.